مجتمع شهيد غلامپور كلوده




نوشته شدهسه شنبه 26 فروردين 1398برچسب:, توسط  خوشخو-خسروی-حسنی

 




نوشته شدهپنج شنبه 1 خرداد 1393برچسب:, توسط  خوشخو-خسروی-حسنی
  





نوشته شدهدو شنبه 22 ارديبهشت 1393برچسب:, توسط  خوشخو-خسروی-حسنی

 

                                    

                                                     

 

                                                  

 

جملات زیبا برای تبریک روز معلم مخصوص دبیران مجتمع امام رضا(ع) و دبیرستان شهید غلامپور کلوده 

 

 

مهر شما ، گرافیت وجود مرا  الماس کرد . من از با شما بودنم  چیزی فراتر از استوکیومتری  زندگی  و مولاریته   شادیها  آموختم .

امیدوارم  کلویید زندگی تان شفاف و معادلات زندگیتان موازنه شده و محلول زندگیتان از عشق و محبت فرا سیر شده باشد . با بیشترین درصد خلوص دوستتان داریم و با   بالاترین غلظت مولال ،میگیم 

        روزتان مبارک !




نوشته شدهشنبه 20 ارديبهشت 1393برچسب:, توسط  خوشخو-خسروی-حسنی

              علم کلید گنجینه هاست و رسیدن به این گنجینه ها پرسش کردن است -امام رضا (ع )

این مدرسه با توجه به سفارش بزرگان  و حس مسئولیت پذیری برای نسل آینده و پیشرفت آموزشی پیرو  بخشنامه های ارسالی از سوی اداره ،  و دادن پرسش مناسب  به دانش آموزان  در زمینه کار و کاریابی بر خود لازم دید  تا دانش آموزان این مدرسه  را برای بازدید از مکان های صنعتی و اداری به مکان های تعیین شده از قبل که دبیر رضاپور و مدیر ومعاون مدرسه مشخص نمودند ببرد که تصاویر مربوط به آن می باشد .

 

 

 




نوشته شدهسه شنبه 9 ارديبهشت 1393برچسب:, توسط  خوشخو-خسروی-حسنی




نوشته شدهیک شنبه 7 ارديبهشت 1393برچسب:, توسط  خوشخو-خسروی-حسنی

 چه کنیم تا یک  دانش آموز برتر و موفق علمی  خوبی باشیم؟

 شما آنها را   می شناسند. بعضی وقت ها تلویزیون آنها را نشان می دهد و گاهی از آنها فیلم می سازند. بدتر از همه اینکه مدام نقل دهان مادر و پدرها هستند. دانش آموزان ممتاز را می گویم! جایزه می گیرند، تشویق می شوند و خلاصه حرص خیلی ها را در می آورند، به خصوص اگر خساست کنند و نگذارند سر جلسه امتحان سهمی از نمره بیست شان به ما برسد‍! به روی خودمان نمی آوریم ولی ما هم دوست داریم کمی مثل آنها باشیم؛ اما چگونه؟! فکر نکنید کار خیلی سختی است چون اتفاقا دانش آموز ممتاز بودن خیلی هم راحت است و همه می توانند با کمی تغییر در شیوه درس خواندن شان به این گروه بپیوندند. رعایت 10 توصیه زیر می تواند شما را به 20 نزدیک تر کند...

1) حق تقدم را رعایت کنید

دانش آموزان موفق زمان مطالعه شان را تکه تکه نمی کنند، یعنی اگر می خواهند درس بخوانند کامپیوتر را خاموش می کنند، تلفن جواب نمی دهند، به برنامه های تلویزیون سرک نمی کشند، خوردنی را فراموش می کنند و خلاصه تمام حواس شان به درسی است که می خوانند. آنها این جمله را در ذهن سپرده اند که دانش آموزان موفق این اصل را رعایت می کنند: مطالعه کار است و کار به سرگرمی ارجحیت دارد.

2) دریچه مطالعه را پیدا کنید

کلود النی، پرفسور دانشگاه آریزونا به یکی از دانشجویان مردود شده کالج درس می داد که شغل دوره گردی هم داشت. النی او را تشویق می کرد تا از زمان هایی در طی کار برای به خاطر سپردن مفاهیم زیست شناسی استفاده کند. به یکی دیگر از آنها لیستی از کلمات را داده بود تا در وقتی که دارد مسواک می زند آنها را دوره کند و هر دو آنها ترم بهتری با نمره های بهتری گذراندند، در حالی که تغییر زیادی در ساعت مطالعه شان نداده بودند. در میان دانش آموزان زیادی که النی درباره آنها تحقیق کرد، دید ساعت و زمان مطالعه یک امر کاملا شخصی است. بعضی ها آخرهای شب وقتی خانه ساکت و آرام است و بعضی ها صبح زود بهتر می توانند درس بخوانند. بعضی وقتی از مدرسه می آیند آن قدر سرحال هستند که می توانند کارهای مدرسه را همان موقع انجام بدهند و بعضی ها به استراحت نیاز دارند و این تعریفی است که خود ما باید به آن دست پیدا کنیم و نمی توان برای همه یک نسخه پیچید.

اما یک جمله از یک دانشجوی موفق در نیوجرسی می گوید: در حال انجام هر کاری که هستم دریچه ای باریک پیدا می کنم برای مطالعه!

3) سازماندهی داشته باشید

مک کری که در دوره دبیرستان دانش آموز ممتازی بود می گفت: آن زمان من در مسابقات دو و میدانی شرکت می کردم، فوتبال بازی می کردم و در گروه ارکستر هم بودم. خیلی سرم شلوغ بود. همین شلوغی باعث می شد وقت نداشته باشم دنبال یک خودکار یا کاغذ بگردم، بنابراین مجبور بودم مرتب باشم و هرچیزی را دقیقا سر جای خودش بگذارم. پاول ملندر یکی دیگر از شاگردهای ممتاز است که می گوید: دو پوشه داشتم. یکی مخصوص تکالیف روزانه و یکی دیگر مخصوص برگه های امتحانی که همیشه مروری بر پیشرفت تکالیف و مقایسه آنها با نمره هایم داشتم. یکی دیگر از دانش آموزان ممتاز هم از برگه های حاوی نکات مهم درسی می گوید که در آرشیو نگهداری می کند و شب امتحان آنها را دوره می کند. دسترسی آسان به نکته های مهم درسی، دنبال جزوه و کتاب در شب امتحان نگشتن و گم نکردن آنها از نکته های مهمی است که دانش آموزان ممتاز رعایت می کنند.

4) روش درست درس خواندن را یاد بگیرید

تندخوانی بهترین کلاسی بود که گذراندم. فایول یکی دیگر از دانش آموزان فارغ التحصیل ممتاز است. او می گوید: این کلاس تنها به او یاد نداد که می تواند در ظرف زمان کمتر، کلمات بیشتری بخواند بلکه به او یاد داد به کتاب درس نگاه کند و وقتی شروع می کند به خواندن با تمام حواس به کتاب نگاه کند، به عکس ها، نمودارها و جزییات بیشتری را به خاطر بسپارد. به این شیوه مطالعه، مطالعه فعال می گویند که با پرسش هایی از درس تکمیل و باعث می شود نکته مبهمی در ذهن فرد نماند. این نکات مبهم می تواند تبدیل به سوال های بی جواب در جلسه امتحان شود.

5) جدول زمان بندی داشته باشید

وقتی که معلم یک برگه امتحانی طولانی یا تکلیف درسی که باید انجام شود در اختیار دانش آموزان می گذارد، دومینکا رومان، دانش آموز موفق کلاس یک جدول زمانی طراحی می کند. سوال ها را تقسیم می کند به قسمت های کوچک و متفاوت. برای مثال:

▪ گروه اول: سوال های سخت و وقت گیر

▪ گروه دوم: سوال های نه سخت و نه راحت

▪ گروه سوم: سوال های راحت

رومان (دانش آموز)از سوال های گروه سخت ـ اول ـ شروع می کند و در آخر وقت امتحان به سوال های راحتی که زمان و انرژی کمتری برای جواب دادن لازم دارد، می رسد. در مورد کارهایی که باید در زمان طولانی تر هم انجام بگیرند و از یک هفته تا یک ماه فرصت برای انجام آنها وجود دارد باید کار را تقسیم بندی کرد، بنابراین زمان کافی برای پرداختن به اصل کار و همچنین دوره ای کوتاه بر پروژه یا درس برای آنها وجود دارد. یکی دیگر از دانش آموزان نمونه درباره اهمیت در نظر داشتن زمان می گوید: صبر کنید! اگر می خواهید جزو دانش آموزان ممتاز کلاس باشید حتما باید برای انجام کار، خود ضرب الاجلی در نظر بگیرید و به خودتان اخطار بدهید که تا فرا رسیدن این زمان حتما به کارهایتان رسیدگی کنید.

6) خوب نکته برداری کنید

خواندن متن کتاب مهم است اما مهم تر از آن یادداشت برداری از نکاتی است که معلم روی آنها تاکید دارد. به غیر از این نکته ها، دانش آموزان موفق خودشان هم سعی می کنند طی درس خواندن نکته های مهم و اصلی را پیدا کنند و از روی آنها یادداشت بردارند. اما یک روش دیگر شاگرد زرنگ ها؛ آنها برخلاف دیگران که به محض خوردن زنگ وسایل شان را جمع و شروع می کنند به سر و صدا و حرف زدن با همدیگر، چند دقیقه صبر می کنند و حداقل یک تا سه نکته مهم از نکته های درسی را قبل از شروع زنگ بعدی یادداشت می کنند.

7) کار را تمیز تحویل بدهید

برگه های مرتب و تمیز شانس بیشتری از برگه های کثیف و نامرتب برای گرفتن نمره بالا دارند. پرفسور النی در این باره می گوید: گرفتن نمره 20 بی شباهت به آماده کردن یک غذا نیست. مهم نیست که چه اندازه آن غذا خوش مزه است بلکه مهم تر آن است که با چه سر و وضعی به شما ارایه شود!

8) از خودتان امتحان بگیرید

شاگردان زرنگ نکته های مهمی را که احتمال مطرح شدن شان در امتحان بیشتر است، مشخص می کنند، از آنها سوال طرح می کنند و به آن سوال ها جواب می دهند. یک روش مناسب برای این کار تهیه کارت هایی است که امروز به فلش کارت معروف شده است. شما می توانید کارت های کوچکی تهیه کنید، یک طرف آن سوال طراحی شده و در طرف دیگر جواب سوال را بنویسید. با این روش می توانید تا پایان ترم و سال تحصیلی تعداد زیادی فلش کارت داشته باشید و با آنها خود را بیازمایید و نقاط ضعف و قوت خود را پیدا کنید.

9) بیشتر از انتظار کار کنید

فرض کنید معلم کلاس می خواهد به 5 پرسش از 10 سوال طراحی شده به عنوان تکلیف درسی تان جواب دهید. دانش آموزانی که اصولا با بی میلی تکالیف را انجام دهند حداکثر به سه سوال جواب می دهند. آنها که مقیدترند و تا حدودی کار برایشان اهمیت دارد به همان 5 سوال جواب می دهند اما دانش آموزان ممتاز اکثر مواقع بیشتر از آنچه از آنها خواسته شده، انجام می دهند.

10) از پدر و مادرتان کمک بخواهید

بیشتر این دانش آموزان والدینی دارد که سهم بسیار زیادی در موفقیت شان بازی کرده اند. پدر و مادر آنها از کودکی وجود آنها را از عشق به یاد گرفتن سرشار کرده اند. آنها با فراهم کردن استانداردهای مناسب برای بچه ها، آنها را به سمت کسب اهداف استاندارد و متعالی سوق داده اند. آنها پسر و دخترشان را به درس خواندن تشویق می کنند نه فقط با گفته های شفاهی و گرفتن هدیه و... بلکه آنها خود به یادگیری مشتاق اند و اهل مطالعه و درس هستند، بچه ها هم این حس را از آنها گرفته و انعکاس می دهند.

gh

جهت کسب اطلاعات بیشتر با مشاور مدرسه  آقای رضاپور   و یا  مدیریت  مدرسه  آقای خوشخو تماس  تماس بگیرید تا ............  

 


 

 




نوشته شدهدو شنبه 1 ارديبهشت 1393برچسب:, توسط  خوشخو-خسروی-حسنی




نوشته شدهدو شنبه 1 ارديبهشت 1393برچسب:, توسط  خوشخو-خسروی-حسنی
  


ويژه نامه اي به مناسبت
ميلاد باسعادت حضرت فاطمه زهرا(س)


فاطمه زهرا(س) تولد و لقبهاي او
فاطمه (س) دختر حضرت محمد (ص)، رسول خدا، پيغمبر اسلام، و مادر او خديجه دختر خويلد است. با همه كوششي كه بكار رفته است متاسفانه دربارة سال تولد دختر پيغمبر (ص) اطلاع درست و دقيقي نمي توان داد. زهرا، صديقه، طاهره، راضيه، مرضيه، مباركه، بتول‌ و لقب هاي ديگر، از جمله القابي هستند كه محدثان اسلامي، براي دختر پيغمبر نوشته اند. از اين جمله لقب زهرا از شهرت بيشتري برخوردار است، و گاه با او همراه مي آيد (فاطمه زهرا) و يا بصورت تركيب عربي (فاطمهُ الزَّهراء) .زهرا كه در تداول بيشتر بجاي نام او بكار مي رود در لغت(به معني) درخشنده، روشن و مرادف هايي از اين گونه(است). و اين لقب از هر جهت برازندة اين بانوست.او چهره درخشان زن مسلمان، فروغ تابناك (تابان) معرفت و نمونه روشن پرهيزگاري و خداپرستي است.

نامگذاري فاطمه(س)
در كتابهاي شيعه و سني روايتي مي بينيم كه پيغمبر فرمود او را فاطمه ناميدند، چون خود و شيعيان او از آتش دوزخ بريده اند. قتال نيشابوري ضمن حديثي از امام صادق آورده است كه چون از بدي ها بريده شد او را فاطمه ناميده اند.

دوران كودكي:
پرورش زهرا در كنار پدرش رسول خدا و در خانه نبوت بود، ‌آنجا كه فرود آمدنگا ه فرشتگان،‌ و مركز نزول وحي و آيه هاي قرآن است. او در خانه تنها بود و دوران خردسالي را به تنهايي مي گذراند. دو خواهر او رقيه و ام كلثوم سالياني چند از او بزرگتر بودند. در اين خانه بود كه تكبير گفتن، روي به خداايستادن، و هر شبانه روز، در اوقاتي خاص، پروردگار يكتا را ،به بزرگي ياد نمودن، آغاز شد. او كه مستقيم با(پيامبر) گيرنده دستورات {خداوند} مربوط بود، جداگانه مي آموخت. هر روز برايش آزمايشي و هر شب رياضتي بود، كه پيوسته دشوارتر و دردناك تر مي شد. تهديد، خشونت، آزار، گرسنگي و سختي زندگاني...

{قضاي الهي ، در همان سالهاي تبعيد ومحاصره اقتصادي در شعب، مادر وابوطالب را در يك سال از او جدا كرد ، رحلت مادر وابوطالب مسوليت فاطمه رادر قبال پدر ،بيشتر كرد وپيامبراو را (امّ ابيها ) مام پدر ناميد. او براي پدرش هم دختر و هم مادر بود}

همگامى با پدر
فاطمه (س) از همان دوران كودكى كه در كشمكش‏هاى پدر با مشركان با او همراه همگام بود
او در جريان نقشه ترور پيامبر قرار گرفته و پدر را مضطربانه از اين واقعه هشدار داد
دشمن شكمبه شتر يا گوسفند بر سر پدر مى‏ريزد و او با دستهاى كوچك خود آنها را از سر و روى پدر پاك مى‏كند.پدرش را كتك مى‏زنند و او از شدت تاثر مى‏گريد و پدر را نوازش مى‏كند
بر بدن پدرش جراحات وارد مى‏كنند او هم چون پرستارى مهربان بر آن جراحات مرهم مى‏گذارد
والحق كه اين دختر را چه تحملى در رنجها و نامردى‏ها بود و چه آثارى از خدمات ارزنده.

السلام على البتول الطاهرة ؛ الصديقة المعصومة، المغصوبة حقها و الممنوعة ارثها
السلام على بضعة لحمه و صميم قلبه و رحمة اله و بركاته

هجرت به مدينه
مكه همه كوششهاي خود را براي خاموش ساختن اين فروغ خدايي بكار برد، اما از اين كوشش سودي نبرد. طرح محاصره اقتصادي ـ آخرين مبارزه قريش ـ با شكست روبرو گرديد. تا آنجا كه تصميم به قتل پيامبر گرفتند كه آنهم با هجرت پيامبر به مدينه كه چند سال بعد، مبدا تاريخ مسلمانان گرديد و تا امروز هم بنام «تاريخ هجري» متداول است، خنثي شد. چون اندك اندك كارها سر و ساماني يافت و مسجدي آماده گرديد، و مهاجران در خانه هاي تازه جاي گرفتند، پدرش دستور هجرت وي را داد.

همسر و همسفر علي (ع):
دو سال يا اندكي بيشتر از اقامت مهاجران در مدينه گذشت، در اين سال دگرگوني چشمگيري در وضع سياسي و اجتماعي مسلمانان پديد گرديد. نيز بعضي سريه ها (دسته اعزامي به جنگ كه پيامبر شخصا در آن دسته شركت نداشت) با پيروزي برگشتند. مهمتر از همه پيروزي در غزوه بدر بود كه قدرت افسانه اي مكه را درهم ريخت، و حشمت خيره كنندة سران قريش را از ميان برد.

 در زندگاني داخلي رسول خدا (ص) نيز تغييري رخ داد. سوده دختر زمعه بن قيس و عايشه دختر ابوبكر، در خانه او بسر مي بردند. حال اگر فاطمه (س) به خانة شوي برود،‌ درخانه پدرش كساني هستند كه نگاهبان حال او باشند. لذا پدرش از ميان همه, پسر عموي خود علي بن ابيطالب را براي شوهري او برگزيد

تولد امام حسن (ع) و جنگ احد:
رمضان سال سوم هجرت مي رسد، ولادت فرزندش حسن (ع) خاطرة شيرين پيروزيهاي جنگ بدر را كه در رمضان سال پيش رخ داد شيرين تر مي سازد. اما روزهايي چند پس از اين ولادت فرخنده، گرد اندوه شهر را مي پوشاند. مكه و مدينه بار ديگر مقابل هم (مي ايستند) حمزه عموي پيغمبر (ص) سردار دلير مسلمانان و هفتاد و چهار تن نو مسلمان در اين جنگ به شهادت مي رسند. فاطمه (س) هر دو يا سه روز خود را به احد مي رساند و بر مزار شهيدان مي گريست و آنانرا دعا مي كرد.

اندك اندك خاطرة تلخ جنگ احد فراموش مي شود. خانه هاي درهم ريخته از نو سر و سامان مي گيرد و زنان بي سرپرست به خانة شوي مي روند. حمله هاي تعرضي بر فرصت جويان آغاز مي گردد. دسته هاي اعزامي به خارج مدينه، به پيروزي مي رسند. در شعبان سال چهارم، ولادت حسين (ع) گرمي تازه اي به خانة علي (ع) مي دهد و پس از اين دو، زينب، ام كلثوم و محسن.

مقام و منزلت فاطمه (س)
بيان ما از شأن و جلال فاطمه (س) و عظمت و فضائل او در حد فهم و ادراك محدود ماست و آن هم بدان اميد است كه باشداز آسمان ولايت او روزنه‏اى در انديشه و روان پديد آيد، دل مان به نور وجودش روشن گردد و درس آموزى از او ما را در برابر حوادث روزگار مقاوم سازد

فأمّا انبنتى فاطمه فانها سيدة نساء العالمين من الاولين و الاخرين

او برترين بانوى اسلام و سيده زنان عالم است. گوهرى تابناك در منظومه و رشته نسل پيامبر است و فرشته‏اى است از ملكوت اعلى. او همسر شهيد است و امام شهيدان، تربيت كننده نسل شهيد است و خود زن شهيده، واجد كمالات انسانى است و نمونه تربيت محمد صلی الله عليه و آله
او تنها زنى است كه از همان آغاز حيات و تشكّل، براساس اصول متعالى اسلام و ارزشهاى اسلامى رشد و پرورش يافته و به درجه‏اى رسيده است كه او را در عالم زنان همتائى و در عالم مردان كفى جز على (ع) نبوده است. سرمايه‏گذارى‏هاى تربيتى پيامبر (ص) درباره او ثمر داد و كوشش‏هاى خود او نيز عاملى مهم در رشد او بحساب مى‏آمده است

فاطمه (س) انسان است ولى تعبيرات رسول خدا (ص) درباره او تعبير فرشته‏اى است در صورت انسان. رسول خدا (ص) فرمود :

"فاطمة خلقت حورية فى صورة انسية

يا فاطمه، ان الله اصطفاك و طهرك و اصطفاك على نساء العالمين "

اى فاطمه (س) خداى ترا برگزيد و مطهرت گردانيد و ترا بر زنان جهان برترى داده و گزينش و انتخاب كرده است.

و براساس پاره‏اى از ديگر روايات او فوق فرشته است و حتى فرشتگان در خدمت او بودند، و از انفاس قدسيه‏اش بهره مى‏گرفتند.

كدام فرشته است كه خداى را چون فاطمه (س) با تمام وجود پرستيده باشد؟ و با آن همه علم و ايمان و اخلاص در پيشگاه او به خضوع و خشوع بايستد؟ و كدام فرشته است كه پيك الهى در ورود به آستانش از او اجازه بطلبد؟ روايات و اسناد ما نشان مى‏دهند كه از حتى از فرشتگان مقرّب خداى هم برتر است و حتى فرشته مرگ در زمان رحلت رسول خدا (ص) بايد از او اجازه ورود بطلبد.

به نص بسيارى از احاديث و روايات فاطمه (س) از بسيارى از انبياى گذشته افضل بود، و حتى روايات ما در اين زمينه استثنائى قائل نشده‏اند. پاره‏اى از روايات گويند كه پيامبران حتى همشأن و همتاى فاطمه (س) در ازدواج نبودند و اگر على نبود براى فاطمه (س) كفوى نبود

يا فاطمة منا خير الانبياء و هو ابوك و منا خير الاوصياء و هو بعلك و منا خير الشهداء و هو حمزة عم ابيك و منها من له جناحان يطير بهما فى الجنة حيث شاء و هو جعفر ابن عم ابيك و منا سبطا هذه الامة و سيد شباب اهل الجنة الحسن و الحسين و هما ابناك و اللذى نفسى بيده منا مهدى هذه الامه و هو من ولدك

اى فاطمه (س) بهترين پيامبران از ماست و آن پدر تست و بهترين اوصياء از ماست و آن شوهر تست و بهترين شهيدان از ماست كه آن حمزه سيدالشهداء عموى پدر تست و از ما شهيدى است كه او را در بهشت دو بال است كه به وسيله آن در بهشت بهر كجاى كه بخواهد پرواز مى‏كند و آن جعفر پسر عموى پيامبر تست و از ما دو سبط پيامبر اين امتند كه سيد جوانان اهل بهشتند و آن حسن و حسين دو پسر تو هستند و قسم به آنكس كه جانم در دست اوست مهدى اين امت از ماست و او از فرزند تست

ان الله يرضى لرضاء فاطمة و يغضب لغضبها

خدا به رضاى فاطمه (س) خرسند و به غضب فاطمه (س) غضبناك مى‏شود.

جايگاهش نزد پيامبر(ص)
فاطمه (س) را نزد پيامبر احترامى عظيم بود بسى فراتر از احترام پدرى به دخترش و اين بگونه‏اى بود كه حيرت ديگران را بر مى‏انگيخت او با آن همه شأن و عظمت دست دخترش را مى‏بوسيد و به گفته عايشه هرگاه كه فاطمه (س) بر پيامبر وارد مى‏شد رسول خدا به احترامش از جاى بر مى‏خاست و پيشانى او را مى‏بوسيد. و يا در حين ورود از او جداً استقبال مى‏كرد و يا در حين خروج از محضرش مشايعتش مى‏فرمود.

در شأن وصف فاطمه (س) و در انتساب او بخودش پيامبر كلمات والا و عجيب بكار مى‏برد. گاهى مى‏فرمود فاطمه (س) يك شاخه گل است (ريحانه)؛ زمانى مى‏فرمود فاطمه (س) پاره تن من است (بضعة مِنّى)، و گاهى مى‏فرمود فاطمه (س) عزيزترين مردم به نزد من است

يا مى‏فرمود هر كه فاطمه (س) راشادان كند مرا شادان كرده است، و هر كه فاطمه (س) را بيازارد مرا آزرده است، با اين اضافه كه شادى و غضب من، يا محبت و آزارم ،همانند محبت و آزار خداوند است، حتى در پاسخ به سؤال فاطمه (س) و على از پيامبر كه كدام محبوبتر و عزيزترند فرمود فاطمة احبُّ الىَّ منك و انت يا علىُّ اعزّ علىّ منها فاطمه (س) از تو نزد من محبوبتر است و تو اى على از فاطمه (س) نزد من عزيزتر هستي .

فاطمه (س) مصداق آيات
براساس اسنادى كه در دست و مورد قبول و اتفاق فريقين است فاطمه (س) مصداق آيات متعدد قرآن است كه ما را توان آن نيست همه آنها را احصاء كرده و به شرحش بپردازيم

مصداق آيه قدر
انا انزلنا فى ليلة القدر
امام صادق (ع) در تفسير و معنى آيه انا انزلنا فى ليلة القدر، فاطمه (س) را معنى آن دانسته و مصداق كسى مى‏داند كه در شب قدر نازل شده .

مصداق خير كثير، سوره کوثر
انا اعطيناك الكوثر
خداى در قرآن او را كوثر يا خير كثير ناميدو اساس نزول آن كوتاه كردن شر سخن مشركان از سر پيامبر بود. او مصداق آيه انا اعطيناك الكوثر است و شماتت كنندگان پيامبر مصداق ابترند، فاطمه خير كثير است و مجسمه خير، استوانه بركت است و اسطوره بالندگى .

مصداق آيه نسائنا، مباهله
در داستان مباهله كه بين پيامبر (ص) و مسيحيان نجران پديد آمد، سرانجام قرار شد طرفين ادعا، خود با زنان و فرزندان خويش براى نفرين متقابل حاضر گردند تا ناحق در معرض خشم و لعن خدا قرار گيرد. در آن روزگار زنان گرانقدرى در دنياى اسلام حضور داشتند مثل صفيه عمه پيامبر، اسماء همسر ابوبكر، ام هانى و ديگران، ولى هيچكدام مصداق نسائنا قرار نگرفتند.
رسول خدا (ص) فاطمه (س) را بعنوان الگوى زن و مصداق و نماينده كلى زنان اسلام و بر اين اساس نام او را در قرآن در قالب نسائنا ثبت داد .

مصداق آيه تطهير
انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً
او مصداق آيه انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً در قرآن است در كتاب صواعق المحرقه، تفسير طبرى، و كتب ديگر از رسول خدا نقل شد كه اين آيه درباره من و على (ع) و حسن و حسين و فاطمه (س) نازل شده است و طبرى در تفسير خود 15 روايت به سندهاى مختلف در اين باره ذكر مى‏كند .

مصداق آيه ايثار و اطعام
يطعمون الطعام على حبه مسكيناً و يتيماً و اسيراً
او مصداق آيه شريفه قرآن است كه: و يؤثرون على انفسهم و لو كان بهم خصاصة و مصداق آيه و يطعمون الطعام على حبه مسكيناً و يتيماً و اسيراً اوست كه به همراه على و فرزندان خود و فضه افطارى خود را در راه خدا داد و با آب روزه را افطار كرد و اين عمل تا سه روز پى در پى ادامه يافت

مصداق ذى القربى
قل لا اسالكم عليه اجراً الا المودة فى القربى
او از نظر خويشاوندى دختر پيامبر و نزديكترين خويشاوند اوست. پس مصداق همان ذى القربائى است كه در قرآن مودت او درخواست شده قل لا اسالكم عليه اجراً الا المودة فى القربى جز فاطمه (س) چه كسى است كه خون پيامبر را در رگهاى خود داشته باشد و بضعه رسول و پاره تن او باشد؟ از او خويشاوندتر كيست؟

مقام عصمت او
فاطمه (س) داراى مقام عصمت است بدين معنى كه معصومه است، يعنى محصوره از گناه، يعنى ممنوع و محفوظ از لغزش و انحراف و از اين ديد مى‏تواند الگو باشد. عصمت يك سبب شعورى است كه به هيچ وجه مغلوب نمى‏شود و از انواع شعور و ادراكى نيست كه ما با آن آشنائيم و از سنخ علوم و ادراكات متعارضى نيست كه قابل اكتساب و تعلم باشد.

پس در راه و روش فاطمه (س) اشتباه و لغزشى نيست. آيه تطهير هم او را از رجس و خطا دور معرفى مى‏كند و حديث معروف ان الله اصطفاك و طهرك...نيز آن را تأييد مى‏نمايد. البته مقام بصيرتش و ادراكش از جهان و ماسواى آن خود عامل ديگرى براى دورى او از لغزش است
عصمت موجد صورت علمى ريشه‏دارى است كه پديد آورند. آثارى از اخلاق چون شجاعت، عفت و سخاوت است و مانع پديد آمدن جبن، خمود و شره، بخل، تبذير، تدبر و براين اساس فاطمه (س) داراى فضايل اخلاقى است به صورت كامل و مطلق و به دور از رذايل اخلاقى است آن هم در صورت كلى آن، او نه تنها تن به گناه نمى‏دهد، بلكه حتى ترك اولائى از او سر نمى‏زند. هرگز قول و فعلى را مرتكب نمى‏شود كه در آن شائبه ترك اولى و يا گناه باشد. بدين سان او در خورتر از هر كس در داشتن جنبه الگوئى است

شخصيت عبادي:
ـ دختر پيغمبر همچنانكه در زندگي زناشويي نمونه بود، در اطاعت پروردگار نيز نمونه بود. امام صادق (ع) از پدران خويش از حسن بن علي روايت كند: مادرم شبهاي جمعه را تا بامداد در محراب عبادت مي ايستاد و چون دست به دعا برمي داشت مردان و زنان با ايمان را دعا مي كرد، اما دربارة خود چيزي نمي گفت. روزي بدو گفتم: مادر! چرا براي خود نيز مانند ديگران دعاي خير نمي كني؟ گفت: فرزندم همسايه مقدم است. تسبيح هايي كه بنام تسبيحات فاطمه (س) شهرت يافته و در كتابهاي معتبر شيعه و سني و ديگر اسناد روايت شده نزد همه معروف است. و آنانكه خود را ملزم به سنت مي دانند، اين تسبيح ها را پس از هر نماز مي خوانند.....همچنين دعاهاي از او نقل شده است كه در مورد پاره اي گرفتاريها خوانده مي شود.

جريان فدك:
ـ سال هفتم در تاريخ نظامي اسلام، سال سرنوشت ساز است. اثر پيروزي مسلمانان در نبرد خيبر، بديده آنان كه مسلمان نبودند از خود پيروزي مهمتر مي نمود.در نزديكي خيبر دهكده هاي آبادان بود كه «فدك» نام داشت. مردم اين دهكده همين كه پايان كار قلعه هاي خيبر را ديدند، با پيغمبر آشتي كردند كه نيمي از اين دهكده از آن او باشد، و آنان در مزرعه هاي خود باقي بمانند.

مصالحه بدين صورت انجام گرفت و چون سربازان مسلمان در فتح اين دهكده شركت نداشتند بحكم قرآن (سوره حشر/ آيه 59) فدك خاص پيغمبر گرديد. رسول خدا (ص) درآمد اين زمين را به مستمندان بني هاشم مي داد سپس آنرا ،به دختر خود ،فاطمه (ع) بخشيد.

رحلت پدر:
سال دهم هجرت فرا مي رسد. پيغمبر (ص) با انبوهي از مسلمانان كه شمار آنان را بين نود تا يكصد و بيست هزار نوشته اند روانه مكه شد. در اين زيارت آداب حج را به مردم آموخت. پس از مراجعت از سفر، ديري نمي گذرد،‌ كه خبري ناگوار به دخترش مي دهد:

ـ دخترم! جبرئيل هر سال يك بار قرآن را بر من مي خواند و امسال آنرا دوباره بر من خواند.
ـ پدر! معني اين سخن چيست؟
ـ پندارم امسال آخرين سال زندگاني من است.زهرا تكاني سخت مي خورد، افسرده مي شود، اشك در چشمانش حلقه مي بندد و پدرش گفتار خود را با اين جمله تمام مي كند: وتو دخترم! نخستين كس از خاندان من هستي كه به پدرت خواهي پيوست. و لبخندي بر لبان زهرا نقش مي بندد. حاضران سبب آن اشك و لبخند را مي پرسند ولي زهرا چندي پس از آن روز پاسخ آنرا مي دهد.

ضبط اموال شخصي او:
علي (ع)، فاطمه، عباس، زبير، فرزندان فاطمه (حسن و حسين و دختران او زينب و ام كلثوم) اشك مي ريزند. علي به همكاري اسماء بنت عميس مشغول شست و شوي پيغمبر است. در آن لحظه هاي دردناك بر آن جمع كوچك چه گذشته است؟ خدا مي داند. كار شتشوي بدن پيغمبر تمام شده يا نشده، گروهي به رهبري عمر، مردم را به بيعت با خليفه مسلمين (ابوبكر) فراخواندند. و به تعبير طبري در تاريخ خود «پس از رحلت دختر پيغمبر چون علي (ع) ديد مردم از او روي گرداندند، با ابوبكر بيعت كرد» .

روزي چند از اين ماجرا نگذشته بود كه حادثه ديگري رخ داد: حاكم مسلمانان به مقتضاي راي و اجتهاد خود نظر مي دهد: آنچه بعنوان (في ء) در تصرف پيغمبر بود، ‌جزء بيت المال مسلمانان است و اكنون بايد در دست خليفه باشد. بدين جهت عاملان فاطمه (س) را از دهكده فدك بيرون رانده اند.

حيات سياسى فاطمه (س)
اگر سياسيت را به معنى نوع برخورد و روابط متقابل بين مردم و هيئت زمامدار بحساب آوريم همه انسانها بايد افرادى سياستمدار باشند و در اين رابطه جنسيت مطرح نيست. فاطمه (س) دختر پيامبر سزاوارترين افراد براى مشاركت سياسى و حضور در صحنه سياست است .
او با اينكه بدنى خسته ناشى از كار روزانه و رسيدگى به امور خانه و سرپرستى چند كودك خردسال دارد، و با اينكه اشتغالات اجتماعى متعددى او را به خود مشغول مى‏دارند خود را از سياست دور نمى‏دارد و هم چون سياستمدارى قهرمان در صحنه زندگى و حتى مبارزه حاضر مى‏شود و سعى دارد گره كورى را باز نمايد.

او زندگى سياسى و آشنائى با الفباى آن را از همان دوران خردسالى و از سنين - 5- 6 سالگى آغاز كرد. زيرا او همه گاه بهمراه پدر و حاضر و شريك در درگيرى‏هاى پدر با مردم نابكار بود و دوران سخت قبل از هجرت را با همه دشوارى‏ها و مصائب آن گذراند.

آن روز كه ازدواج كرد و زندگى مشترك خود را آغاز نمود بازهم در جريان زندگى اجتماعى همگام با على (ع) به پيش مى‏رفت و سنگر به سنگر با او همراهى مى‏كرد. و پس از وفات پيامبر فصلى جديد از زندگى را آغاز كرد كه در آن براى تحكيم پايه‏هاى انقلاب حتى دست به احقاق حق و مبارزه گشود و در جريان سياسى عظيمى حضور يافت كه در آن براساس توطئه‏اى على، آن رادمرد جهان بشريت را از صحنه سياست بيرون رانده بودند.

فاطمه (س) كارى به اين نداشت كه پدرش رسول خدا (ص) سرگرم انجام مهمترين وظايف و مسؤوليت‏هاى خويش است و يا شوهرش پيشواى راستين امت و مردى مجاهد و جنگجوست خود را زنى مسلمان مى‏دانست كه بايد به وظايف خويش آشنا بوده و تكليف و وظيفه شرعيش را شخصاً عمل كند. بدين خاطر در روزهاى آتش و خون و شكنجه پس از وفات پيامبر، و در روزهائى كه سياست روز آتش زدن به در خانه و بيعت خواهى از روى زور و اعمال قدرت بود، قد علم كرد تا تكليف دينى و سياسى خود را نيكو به انجام رساند

در مشى سياسى او
مشى سياسى فاطمه (س) مشى اعتراض، بى اعتنائى، عدم تأييد دستگاه رهبرى، مشى به محاكمه و استيضاح كشاندن رهبر و خليفه موجود امت، مشى مظلوميت و سرانجام كه فرياد به جائى نرسد گريستن است، آن هم نه براى عقده دل خالى كردن بلكه براى بيدار كردن و هشيار ساختن اذهان به سوئى كه در آنجا حقى را زنده دفن كرده‏اند.

مشى سياسى فاطمه (س) مشيى آگاهانه، توأم با بينش و بصيرت، انديشيده و حساب شده، انتخابى و گزينش شده و مبتنى برايمان و عقيده است، هدف آن سعادت انسانها و نجات از بردگى‏ها و ذلت‏ها، و تضمين و فراهم آوردن مبادى ارزش‏هاى معقول در جامعه است. او مى‏خواهد جامعه‏اى بسازد كه در آن انسانها زندگى كنند نه چند بره تسليم و بى رأى و بى محتوا.
و آنچه در اين راه از شأن و سياست او بدور است حيله‏گرى، فريبكارى، وعده‏هاى تو خالى در دل، تحميق در استحمار مردم، گندم نماى جو فروش بودن است. اين سره و خالص بودن بدان خاطر است كه سياست فاطمه (س) از اسلام مايه مى‏گيرد و در اسلام حيله و نيرنگ نيست، بر سر مردم كلاه گذاردن نيست، با خلق خدا حُقه بازى كردن وجود ندارد، بايد راست و مستقيم به پيش رفت چه مردم بپذيرند و چه نپذيرند. سياست نان را به نرخ روز خوردن سياست نامردمى است و شأن اسلام ازآن پاك و مطهر است

او در اين سياست كه الهى است راست و با استقامت به پيش مى‏رود و در آن باكى از كتك خوردن، بدن خود را به رنج افكندن ندارد. او درس جرأت وشهامت را از پدر خود گرفته و در مكتب و خانه على (ع) و در سايه همگامى با او آن را تقويت نموده است. براى او هدف الهى مهم است و در دفاع از هدف بايد ايستاد. ما در تاريخ اسلام و حتى بشريت زنى را سراغ نداريم كه در راه هدف الهى و انديشيده وآينده‏نگر خود تا بدين ميزان به پيش رفته باشد و مصداق آيه فاستقم كما مرت كه درباره پيامبر نازل شده است، باشد.

دادخواهي و سخنان تاريخي او :
در عصر پيغمبر (ص) و صدر اسلام، مسجد تنها مركز دادخواهي بود. هر كس از صاحب قدرتي شكايتي داشت، هر كس حقي را از دست داده بود،‌هر كس از حاكم يا زمام دار، رفتاري دور از سنت پيغمبر مي ديد، شكوة خود را بر مسلمانان عرضه مي كرد، و آنان مكلف بودند تا آنجا كه مي توانند او را ياري كنند و حق او را بستانند. از دختر پيغمبر حقي را گرفته و با گرفتن اين حق سنتي را شكسته بودند.

اين بود كه خود را براي طرح شكايت در مجمع عمومي آماده ساخت. در حالي كه جمعي از زنان خويشاوندنش گرد وي را گرفته بودند، روانة مسجد شده، نوشته اند: چون به مسجد مي رفت، راه رفتن او براه رفتن پدرش پيغمبر مي ماند. ابوبكر با گروهي از مهاجران و انصار در مسجد نشسته بود. ميان فاطمه (س) و حاضران چادري آويختند. دختر پيغمبر نخست ناله اي كرد كه مجلس را لرزاند و حاضران به گريه افتادند، سپس لختي خاموش ماند تا مردم آرام گرفتند و خروش ها خوابيد آنگاه سخنان خود را آغاز كرد:

ستايش خدای را بر آنچه ارزانی داشت و سپاس او را بر انديشه نيکو که در دل نگاشت. سپاس بر نعمتهای فراگير که از چشمه لطفش جوشيد. عطاهای فراوان که بخشيد و نثار احسان که پياپی پاشيد، نعمتهايی که از شمار افزون است و پاداش آن از توان بيرون و درک نهايتش نه در حد انديشه ناموزون.

سپاس را ماية فزوني نعمت نمود، و ستايش را سبب فراواني پاداش فرمود،و به درخواست پياپي بر عطاي خويش بيفزود. گواهي ميدهم که خداي جهان يکي است و جز او خدايي نيست. ترجمان اين گواهي دوستي بي آلايش است و پايندان اين اعتقاد دلهاي با بينش. و راهنماي رسيدن بدان چراغ بي دانش، خدايي که ديدگان او را ديدن نتوانند، و گمانها چوني و چگونگي او را ندانند. همه چيز را از هيچ پديد آورد، و بي نمونه اي انشا کرد. نه به آفرينش آنها نيازي داشت و نه از آن خلقت سودي برداشت، جز آنکه خواست قدرتش را آشکار سازد و آفريدگان را بنده وار بنوازد و بانگ دعوتش را در جهان اندازد. تا بندگان را از عقوبت برهاند و به بهشت اندازد.

گواهي ميدهم که پدرم محمد(ص) بنده او و فرستاده اوست. پيش از آنکه او را بيافريند برگزيد و پيش از پيمبري تشريف انتخاب بخشيد و به ناميش ناميد که ميسزيد.

و اين هنگامي بود که آفريدگان از ديده نهان بودند و در پس پردة بيم نگران و در پهنه بيابان عدم سرگردان و پروردگار بزرگ پايان همه کارها را دانا بود و بر دگرگونيهاي محيط بينا و به سرنوشت هرچيز آشنا. محمد (ص) را برانگيخت تا کار خود را به اتمام و آنچه را که مقدر ساخته بانجام رساند. پيغمبر که درود خدا بر او باد ديد: فرقه اي ديني گزيده و هر گروه در روشنايي شعله اي خزيده، و هر دسته اي به بتي نماز برده، و همگان ياد خدائي که ميشناسند را از خاطر سترده اند.

پس خداي بزرگ تاريکي ها را به نور محمد روشن ساخت. و دلها را از تيرگي کفر بپرداخت و پرده هايي که بر ديده ها افتاده بود بيکسو انداخت، سپس از روي مهرباني و گزينش جوار خويش را بدو ارزاني داشت و رنج اين جهان که خوش نميداشت از دل او برداشت و او را در جوار فرشتگان مقرب گماشت و چتر دولتش را در همسايگي خود افراشت و طغراي مغفرت و رضوان را بنام او نگاشت.

درود خدا و برکات او بر محمد(ص) پيمبر رحمت، امين وحي و رسالت گزيده از آفريدگان امّت باد. سپس به مجلسيان نگريست و چنين فرمود:

شما بندگان خدا! نگهبانان حلال و حرام و حاملان دين و احکام و امانت داران حق و رسانندگان آن به خلقيد.

حقّي را از خدا عهده داريد و عهدي را که با او بسته ايد پذرفتار. ما خاندان را در ميان شما به خلافت گماشت و تأويل کتاب الله را بعهدة ما گذاشت، حجت هاي آن آشکار است و آنچه که در باره ماست پديدار و برهان آن روشن و از تاريکي گمان به کنار و آواي آن در گوش ماية آرام و قرار و پيرويش راه گشاي روضة رحمت پروردگار و شنوندة آن در دو جهان رستگار.

دليل هاي روشن الهي را در پرتو آيتهاي آن توان ديد و تفسير احکام واجب او را از مضمون آن بايد شنيد. حرامهاي خدا را بيان دارنده است و حلالهاي او را رخصت دهنده و مستجابات را نماينده و شريعت را راه گشاينده و اينهمه را با رساترين تعبير گوينده و با روشن ترين بيان رساننده سپس ايمان را واجب فرمود و بدان زنگ شرک را از دلها زدود.

و با نماز خود پرستي را از شما دور نمود. روزه را نشان دهنده دوستي در آميغ ساخت و زکات را ماية افزايش بي دريغ و حج را آزماينده درجت دين و عدالت را نمودار مرتبه يقين و پيروي ما را مايه وفاق و امامت ما را مايه افتراق و دوستي ما را عزت مسلماني و بازداشتن نفس را موجب نجات و قصاص را موجب بقاء زندگي، وفا به نذر را موجب آمرزش کرد و پرداختن تمام پيمانه و وزن را مانع کم فروشي و کاهش. فرمود ميخوارگي نکنند تا تن و جان از پليدي پاک سازند و زنان پارسا را تهمت نزنند، تا خويش تن را سزاوار لعنت نسازند. دزدي را منع کرد تا راه عفت پويند و شرک را حرام فرمود تا باخلاص طريق يکتا پرستي جويند. «پس چنانکه بايد ترس از خدا را پيشه گيريد و جز مسلمانان مميريد!» آنچه فرموده است به جاي آريد و خود را از آنچه نهي کرده باز داريد که «تنها دانايان از خدا ميترسند».سپس گفت:

مردم، چنانکه در آغاز سخن گفتم : من فاطمه ام و پدرم محمد (ص) است «همانا پيمبري از شما به سوي شما آمد که رنج شما بر او دشوار بود و به گرويدنتان اميدوار بود، و بر مومنان مهربان و غمخوار». اگر او را بشناسيد ميبينيد او پدر من است نه پدر زنان شما و برادر پسر عموي من است نه مردان شما. او رساالت خود را به گوش مردم رساند و آنان را از عذاب الهي ترساند. فرق و پشت مشرکان را به تازيانه توحيد خست و شوکت بت پرستان را در هم شکست.

تا جمع کافران از هم گسيخت صبح ايمان دميد و نقاب از چهره حقيقت فرو کشيد. زبان پيشواي دين در مقال شد و شيطان سخنور لال. در آن هنگام شما مردم بر کنار و در ديده همگان بيمقدار. لقمه هر خورنده و شکار هر درنده و لگد کوب هر رونده. نوشيدنيتان آب گنديده و ناگوار، خوردنيتان پوست جانور و مردار. پست و ناچيز و ترسان از هجوم همسايه و همجوار، تا اينکه خداوند با فرستادن پيغمبر خود شما را از خاک مذلت برداشت و سرتان را به اوج رفعت افراشت.پس از آنهمه رنجها که ديديد و سختيها که کشيديد، رزم آوران ماجرا جو و سرکشان درنده خو و جهودان دين به دنيا فروش و ترسايان حقيقت نانيوش، از هر سو بر وي تاختند و با او نرد مخالفت باختند.

هر گاه آتش کينه افروختند آن را خاموش ساخت و گاهي که گمراهي سر برداشت يا مشرکي دهان به ژاژ افراشت برادرش علي را در کام آنان انداخت. علي (ع) باز نايستاد تا بر سر و مغز مخالفان نواخت و کار آنان با دم شمشير بساخت.

او اين رنج را براي خدا ميکشيد و در آن خوشنودي پروردگار و رضاي پيغمبر را ميديد و مهتري اولياي حق را ميخريد، اما در آن روزها شما در زندگي راحت و آسوده و در بستر امن و آسايش غنوده بوديد.

چون خدا تعالي همسايگي پيامبران را براي رسول خويش گزيد دوروئي آشکار شدو کالاي دين بي خريدار. هر گمراهي دعويدار و هر گمنامي سالار و هر ياوه گويي در کوي و برزن در پي گرمي بازار. شيطان از کمينگاه خود سر برآورد و شما را به سوي خود دعوت کرد و ديد چه زود سخنش را شنيديد و سبک در پي او دويديد و در دام فريبش خزيديد و به آواز او رقصيديد.

هنوز دو روزي از مرگ پيغمبرتان نگذشته و سوز سينه ما خاموش نگشته، ْآنچه نبايست کرديد و آنچه از آنتان نبود برديد و بدعتي بزرگ پديد آورديد.

به گمان خود خواستيد فتنه بر نخيزد و خوني نريزد، اما در آتش فتنه فتاديد و آنچه کشتيد به باد داديد، که دوزخ جاي کافران است و منزل گاه بد کاران. شما کجا ؟ و فتنه خواباندن کجا؟ دروغ ميگوييد! و راهي جز راه حق ميپوييد! و گرنه اين کتاب خداست ميان شما! نشانه هايش بي کم و کاست هويدا و امرو نهي آن روشن و آشکارا. آيا داوري جز قرآن ميگيريد؟ يا ستمکارانه گفته شيطان را ميپذيريد؟ «کسي که جز دين اسلام پذيرد روي رضاي پروردگار نبيند و در آن جهان با زيانکاران نشيند»

چنديد درنگ نکرديد که اين ستور سرکش رام و کار و نخستين تمام گردد. نوائي ديگر ساز و سخني جز آنچه در دل داريد آغاز کرديد! ميپنداريد ما ميراثي نداريم. در تحمل اين ستم نيز بردباريم و بر سختي اين جراحت پايداريم.

مگر به روش جهالت ميگراييد؟ و راه گمراهي ميپيماييد؟ «براي مردم با ايمان چه داوري بهتر از خداي جهان؟»

اي مهاجران اين حکم خداست که ميراث مرا بربايندو حرمتم را نپايند؟ پسر ابو قحافه! خدا گفته تو از پدر ارث بري و ميراث مرا از من ببري؟ اين چه بدعتي است در دين ميگذاريد! مگر از داور روز رستخيز خبر نداريد.

اکنون تا ديدار آن جهان اين ستور آماده و زين بر نهاده ترا ارزاني!

وعده گاه روز رستاخيز خواهان محمد(ص) و داور خداي عزيز!آنروز ستمکار رسوا و زيانکار و حق ستمديده بر قرار خواهد شد! بزودي خواهيد ديد که هر خبري را جايگاهي است و هر مظلومي را پناهي. پس به روزه پدي نگريست و گفت:

رفتي و پس از تو فتنه بر پا شد
کين هاي نهفته آشکارا شد
اين باغ خزان گرفت و بي بر برگشت
وين جمع به هم فتاده و تنها شد

اي گروه مومنين! اي ياوران دين! اي پشتيبانان اسلام! چرا حق مرا نميگيريد؟ چرا ديده به هم نهاده و ستمي که به من ميرود مي پذيريد؟ مگر نه پدرم فرمود احترام فرزند حرمت پدر است؟ چه زود رنگ پذيرفتيد و بيدرنگ در غفلت خفتيد. پيش خود ميگوييد محمد(ص) مرد ، آري مرد و جان به خدا سپرد مصيبتي است بزرگ و اندوهي است سترگ، شکافي است که هر دم گشايد و هرگز به هم نيايد، فقدان او زمين را لباس ظلمت پوشاند و گزيدگان خدا را به سوگ نشاند، شاخ اميد بي بر و کوهها زير و زبر شد، حرمتها تباه و حريمها بي پناه ماند، اما نچنانست که شما اين تقدير الهي را ندانيدو از آن بي خبر مانيد. قرآن در دسترس شماست، شب و روز ميخوانيد، چرا و چگونه معني آنرا نميدانيد؟ که پيمبران پيش از او نيز مردند و جان به خدا سپردند.

محمد جز پيغمبري نبود. پيغمبراني پيش از او آمدند و رفتند، اگر او کشته شود يا بميرد شما به گذشته خود باز ميگرديد کسيکه چنين کند خدا را زياني نميرساندو خدا سپاسگذاران را پاداش خواهد داد.

آوه! پسران قيله پيش چشم شما ميراث پدرم ببرند! و حرمتم ننگرند! و شما همچون بيهوشان سخن مرا نانيوشان؟ حاليکه سربازان داريد با ساز و برگ فراوان با اثاث و خانه هاي آبادان.

امروز شما گزيدگان خدا، پشتيبان دين، ياوران پيغمبر و مومنين و حاميان اهل بيت طاهرينيد!شمائيد که با بت پرستان عرب در افتاديد! و برابر لشکرهاي گران ايستاديد! چند که از فرمان بردار و در راه حق پايدار بوديد، نام اسلام را بلند و مسلمانان را ارجمند و مشرکان را تار و مار و نظم را بر قرار و آتش جنگ را خاموش و کافران را حلقه بندگي در گوش کرديد. اکنون پس از آنهمه زبان آوري دم فرو بستيد و پس از پيش روي واپس نشستيد آنهم برابر مردمي که پيمان خود را گسستند و حکم خدا را کار نبستند. «از اينان بيم مداريد، تا هستيد. از خدا بترسيد اگر حق پرستيد!» اما جز اين نيست که به تن آساني خو کرده ايد و به سايه امن و خوشي رخت برده ايد، از دين خسته ايد و از جهاد در راه خدا نشسته و آنچه را شنيده کار نبسته، بدانيد که :

گر جمله کاينات کافر گردند بر دامن کبرياش ننشيند گرد

من آنچه شرط بلاغ است با شما گفتم، اما ميدانم خواريد و در چنگال زبوني گرفتار. چکنم که دلم خون است و باز داشتن زبان شکايت، از طاقت برون! و نيز ميگويم براي اتمام حجت با شما مردم دون! بگيريد! اين لقمه گلوگير به شما ارزاني، و ننگ و حق شکني و حقيقت پوشي بر شما جاوداني باد. اما شما را آسوده نگزارد تا به آتش افروخته خدا بيازارد! آتشي که هر دم فروزد و دل و جان را بسوزد. آنچه ميکنيد خدا مي بيند و ستم کار به زودي داند که در کجا نشيند. من پايان کار را نگرانم و چون پدرم شما را از عذاب کار ميترسانم، به انتظار بنشينيد تا ميوه درختي را که کشتيد بچينيد و کيفر کاري که کرديد ببينيد.

بيماري و رحلت صديقه كبري (س) :
مرگ پدر، مظلوم شدن شوهر، از دست رفتن حق، و بالاتر از همه دگرگوني هايي كه پس از رسول خدا (ص) ـ به فاصله اي اندك ـ در سنت مسلماني پديد گرديد، روح و سپس جسم دختر پيغمبر را سخت آزرده ساخت. در مدت بيماري او، از آن مردان جان بر كف، از آن مسلمانان آماده در صف، از آنان كه هر چه داشتند از بركت پدر او بود، چند تن او را دلداري دادند و يا بديدنش رفتند؟

هيچكس ! جز يك دو تن از محرومان و ستمديدگان چون بلال و سلمان.

دختر پيغمبر چند روز را در بستر بيماري بسر برده؟ درست نمي دانيم، چند ماه پس از رحلت پدر زندگاني را بدرود گفتند؟ روشن نيست، كمترين مدت را چهل شب و بيشترين مدت را هشت ماه نوشته اند و ميان اين دو مدت روايت هاي مختلف از دو ماه تا هفتادو پنج روز، سه ماه و شش ماه است.

در آخرين روز زندگاني آبي خواست. بدن خود را نيكو شست و شو داد. جامه هاي نو پوشيد و به

{اتاق }خود رفت. خادمة خويش را گفت تا بستر او را در وسط غرفه بگستراند. سپس روي به قبله دراز كشيد دست ها را بر گونه ها نهاد و گفت من همين ساعت خواهم مرد. به نقل علماي شيعه، شوهرش علي (ع) او را شستشو داد. چون فاطمه درگذشت،اميرالمومنين او را ،پنهان بخاك سپرد و آثار قبر او را از ميان برد. سپس رو به مزار پيغمبر كرد و گفت:

كلام علي (ع) در رثاي فاطمه (س) :
«اي پيغمبر خدا از من و از دخترت كه به ديدن تو آمده و در كنار تو زير خاك خفته است، بر تو درود باد!

خدا چنين خواست كه او زودتر از ديگران به تو بپيوندد . پس از او شكيبايي من بپايان رسيده و خويشتن داري من از دست رفته.

اما آنچنان كه در جدايي تو صبر را پيشه كردم، در مرگ دخترت نيز جز صبر چاره ندارم كه شكيبايي بر مصيبت سنت است.

اي پيغمبر خدا ! تو بر روي سينة من جان دادي ! ترا بدست خود و در دل خاك سپردم ! قرآن خبر داده است كه پايان زندگي همه بازگشت به خداست. اكنون امانت به صاحبانش رسيد، زهرا از دست من رفت و نزد تو آرميد.

اي پيغمبر خدا پس از او آسمان و زمين زشت مي نمايد، و هيچگاه اندوه دلم نمي گشايد. چشمانم
بي خواب، و دل از سوز غم{ گداخته} است،‌ تا خدا مرا در جوار تو ساكن گرداند.

مرگ زهرا ضربتي بود كه دل را خسته و غصه ام را پيوسته گردانيد. و چه زود جمع ما را به پريشاني كشانيد. شكايت خود را به خدا مي برم و دخترت را به تو مي سپارم! خواهد گفت كه امتت پس از تو باوي چه ستمها كردند. آنچه خواهي از او بجو و هر چه خواهي بدو بگو! تا سرّ دل بر تو گشايد، و خونيكه خورده است بيرون آيد و خدا كه بهترين داور است ميان او و ستمكاران داوري نمايد.

سلامي كه به تو مي دهم بدرود است نه از ملالت، و از روي شوق است، نه كسالت. اگر مي روم نه ملول و خسته جانم و اگر مي مانم نه به وعدة خدا بدگمانم. و چون شكيبايان را وعده داده است در انتظار پاداش او مي مانم كه هر چه هست از اوست و شكيبايي نيكوست. اگر بيم چيرگي ستمكاران نبود براي هميشه در كنار قبرت مي ماندم و در اين مصيبت بزرگ، چون فرزند مرده ،جوي اشك از ديدگانم مي راندم.

خدا گواه هست كه دخترت پنهاني بخاك مي رود. هنوز روزي چند از مرگ تو نگذشته، و نام تو از زبانها نرفته، حق او را بردند و ميراث او را خوردند. درد دل را با تو در ميان مي گذرام و دل را به ياد تو خوش مي دارم كه درود خدا بر تو باد و سلام و رضوان خدا بر فاطمه. »


خلاصه شده از: زندگاني فاطمه زهرا (س)/ دكتر سيد جعفر شهيدي/ دفتر نشر فرهنگ اسلامي/ چاپ 34 1378

برگرفته از کتاب در مكتب فاطمه اثر دكتر على قائمى




نوشته شدهیک شنبه 31 فروردين 1393برچسب:, توسط  خوشخو-خسروی-حسنی

 روش‌های مطالعه قبل از امتحان


روش‌های مطالعه قبل از امتحان

متن پیش رو حاصل مطالعات  و پزوهش محققین و دانش پزوهانی است که با درایت هر چه تمامتر آن را برای ما دانش آموزان به رشته تحریر گذاشتند پس بیاییم با مطلعه یک بار هم که شد اندکی فن  آموزش صحیح مطالعه  را از آنان بیاموزیم بنابراین

در هر سن و سال و وضعیت تحصیلی که باشیم باز هم امتحان، امتحان است و ترس و اضطراب های خاص خودش را دارد. قصد ما ترساندن بیش از حد شما از امتحان نیست. در این مطلب شما را با روش های کاربردی آشنا می کنیم که می تواند در آمادگی شما برای امتحانات پایان ترم مفید واقع شود.
علت بیشتر مشکلات آموزشی دانش آموزان عدم استفاده صحیح از نیروی فکری و ذهنی است. مهمترین دلیل که باعث می شود مطالب درسی در زمان برگزاری امتحانات به فراموشی سپرده شود، عدم داشتن حضور ذهن است. استفاده صحیح از نیروی ذهن به همراه یک برنامه ریزی متناسب و دقیق و به کارگیری قواعد اصولی حین مطالعه از مهم ترین عوامل در به خاطر سپردن مفاهیم و نهایتاً موفقیت دانش آموز در امتحانات است.
اما اینکه چطور مطالعه کنیم، اولین سئوالی است که دانش آموزان در کلاس های یادگیری روش های آموزشی می پرسند. قدم اول برای مطالعه درس های امتحانی، تنظیم برنامه درسی است. درس خواندن نیز همانند دیگر مسائل مهم زندگی به برنامه ریزی و تنظیم و دقت نیاز دارد. برنامه ریزی به شما کمک می کند که استفاده مفیدتری از مدت زمانی که در اختیار دارید بکنید و انرژی ذهنی تان را بیهوده هدر ندهید. برنامه ریزی را با یک هدف آغاز کنید. مثلاً تعیین کنید که در مدت زمانی که تا شروع امتحانات در پیش دارید، می خواهید چه درسی را بیش از همه مطالعه کنید و یا در چه درسی ضعیف هستید که باید بیشتر روی آن تمرکز کنید. به این توجه نکنید که چون استعداد زیادی در بعضی از درس ها مثلاً ریاضی ندارید، وقت گذاشتن بی فایده است. این یک حقیقت است که ما کاری را انجام می دهیم که دوست داریم. اما اگر هدف از درس خواندن برایمان روشن باشد دیگر علاقه داشتن یا نداشتن و حتی استعداد مهم نیست. هدف در شما انگیزه ایجاد می کند که با خاطری آسوده و به دور از تنفرات درسی به یادگیری درس موردنظر بپردازید. در برنامه ریزی خود تنها به یک درس اکتفا نکنید. برخی افراد از شیوه مطالعه تک درس استفاده می کنند. اینکه شما یک هفته برای خواندن یک درس وقت بگذارید، ذهن تان خیلی زود خسته شده و یادگیری تان کاهش می یابد. به جای شیوه تک درس، مطالعه ۳ ، ۴ درس را در برنامه تان بگنجانید. هر چقدر تنوع در زمان بندی و دروس مورد مطالعه، بیشتر باشد بازده ذهنی شما نیز بیشتر خواهد بود. به تناسب بین دروس انتخابی نیز توجه کنید. مطالعه همزمان درس هایی که با عدد و فرمول سروکار دارد، شیوه کارآمدی نیست. خواندن شیمی و فیزیک در یک روز به طور چشمگیری ذهن شما را خسته می کند و مانع از ادامه فعالیت مغزی شما می شود. ترکیب درس های مفهومی مثل ریاضی و فیزیک با درس هایی که به حفظیات معروفند مثل ادبیات بهترین شیوه برای مطالعات تمام وقت به شمار می رود.


خودتان را از مطالعه بیزار نکنید، اینکه شما خودتان را برای امتحان آماده می کنید به معنی حذف تفریح و سرگرمی از برنامه روزانه نیست. بعد از ۴۵ تا ۵۰ دقیقه مطالعه به یک ربع استراحت نیاز دارید. نوشیدن یک لیوان آب میوه یا شیر به همراه بیسکویت، آجیل در این میان تاثیر مفیدی بر عملکرد مغزی شما خواهد داشت. می توانید برای خودتان پاداش تعیین کنید. با خودتان قرار بگذارید که اگر فلان درس را به موقع و البته با یادگیری کامل تمام کردید، به تماشای برنامه تلویزیونی دلخواه بروید یا موزیک مورد علاقه تان را گوش دهید. حال پس از اینکه برنامه ریزی کردید و طول مدت مطالعه را تعیین کردید، به مطالعه مشغول شوید. چگونگی مکان و زمان مطالعه تاثیر مهمی در فرآیند یادگیری شما دارد. البته این موضوع به روحیات شما بستگی دارد.


بعضی فقط در محیط آرام درس می خوانند یک سری هم در مکان های شلوغ و با هر سروصدایی می توانند به مطالعه بپردازند. در هر حال باید در هر مکانی که هستید تمرکز حواس داشته باشید.
همیشه عواملی وجود دارند که باعث حواس پرتی ما از موضوع اصلی شوند.
یادآوری خاطرات و تخیلات گوناگون که عموماً منشاء محیطی دارد و از سروصدا و رفت وآمد دیگران حاصل می شود، از مهمترین مواردی است که باعث از دست رفتن تمرکز و حضور ذهن می شود. در این زمان صدبار هم که یک نوشته را بخوانیم در ذهن مان ثبت نمی شود.


برای اینکه ذهن تان از موضوع اصلی دور نشود، تند بخوانید. نه آن قدر که چیزی نفهمید. سرعت مطالعه خود را تا آنجا افزایش دهید که یک درگیری ذهنی مطلوب ایجاد شود. تندخواندن نوعی مطالعه اولیه به صورت سریع است که باعث می شود با مفاهیم کلی درس آشنا شوید. سپس از خودتان سئوال بپرسید. سئوالاتی که حول وحوش موضوع اصلی درس دور می زند به شما کمک می کند با ایجاد ارتباط بین مفاهیم، یادگیری درس را برای خودتان آسان سازید. البته یادگیری شما باید در طول سال تحصیلی و همزمان با آموزش درس موردنظر انجام گیرد، یادگیری که در اینجا گفته می شود تکرار مجدد درس و به خاطر سپردن آن در مغز است.


در حین تندخواندن، ابتدا چیزهایی را بخوانید که فهم شان برایتان ساده است. تمامی زیرنویس ها، پاراگراف ها، سرفصل ها و مطالبی را که مهم به نظر می رسند بخوانید، حتی اگر کمی از مطلب را بفهمید، بهتر از آن است که چیزی از آن سر در نیاورید. در یادگیری فرمول ها و لغات خارجی به جای حفظ کردن آنها، شکل شان را به خاطر بسپارید. به کارگیری گوش و چشم در درک مطالب از اهمیت ویژه ای برخوردار است. از طریق سمعی هم می توانید به درک مفاهیم درسی نائل شوید. صدای خودتان را ضبط کنید و در طول روز گوش کنید. این کار به شما کمک می کند تا در هر لحظه ای حتی زمانی که به استراحت مشغولید از طریق تکرار، مطالب را در حافظه تان ثبت کند

                          موفق و سربلند باشید(سید صفر حسنی)

 
 

 




نوشته شدهپنج شنبه 28 فروردين 1393برچسب:, توسط  خوشخو-خسروی-حسنی

                         تو را ميبينم

 

خدايا !!

راهي نميبينم ! آينده پنهان است ...

اما مهم نيست !

همين كافيست كه

تو راه را مي بيني و من تو را ...

****

این بار صدا زد

 ای خدای جهانیان

 جواب شنبد:بله


 صدازد ای خدای نیکوکاران

 جواب شنید:بله


 صدازد ای خدای اطاعت کنندگان

 جواب شنید:بله


 این بار صدازد ای خدای گنهکاران

 جواب شنید:بله بله بله

 

 با تعجب گفت:خدایا تورا خدای جهانیان

 خدای نیکوکاران

 وخدای اطاعت کنندگان خواندم

 یکبار فرمودی بله

 ولی تورا خدای گنهکاران خواندم

 سه بار گفتی بله


 حکمتش چیست؟
 جواب آمد:

 

مطیعان به اطاعت خود
 نیکوکاران به نیکوکاری خود
 وعارفان به معرفت خود اعتماد دارند
 گنهکاران که جز به فضل من پناهی ندارند
 اگر از درگاه من نا امید گردند
 به درگاه چه کسی پناهنده شوند

 




نوشته شدهچهار شنبه 27 فروردين 1393برچسب:, توسط  خوشخو-خسروی-حسنی

 

 

دهه فجر به روزهای ....

 

 

 

ساعت ۸:۳٩ ق.ظ روز ۱۳٩٢/۱۱/٢٢   کلمات کلیدی:

 

 

     
 

                            پیروزی فحر

دههٔ فجر به روزهای ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ گفته می‌شود که طی آن  رهبر فرزانه ایران اسلامی  حاج سید روح‌الله خمینی بعد از تبعید پانزده ساله در دوازدهم بهمن سال ۱۳۵۷ یه ایران وارد و در نهایت با اعلام بی‌طرفی ارتش شاهنشاهی، سلطنت پهلوی در بیست و دوم بهمن ماه منقرض شد

دوازدهم بهمن که اولین روز شروع دهه ی فجر می باشد روزیست که بزرگترین استقبال تاریخ در تهران برگزار شد بطوری که  از اخبار و گفته شاهدان عینی روایت شد طول جمعیت استقبال کننده از آیت‌الله خمینی به ۳۳ کیلومتر رسیده بود.  استقبال کنندگان که ساعت ها منتظر ورود رهبر فرزانه خود بودند در ساعت ۹:۵۰ دقیقه بامداد روز دوازدهم بهمن هواپیمای حامل  رهبر خود  امام خمینی را که در میان تدابیر شدید امنیتی  محافظت می شد را دیدند که در فرودگاه مهرآباد برزمین نشست و.…

پیروز و سربلند باد نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران .آمین

 

 

   

 




نوشته شدهسه شنبه 26 فروردين 1393برچسب:, توسط  خوشخو-خسروی-حسنی

 حافظ شیرازی،  و یا به عبارتی خواجه شمس الدین محمد یکی از بزرگ‌ترین شاعران نغزگوی ایران و از گویندگان بزرگ جهان  فارسی گوی ایران است که در شعرهای خود  «حافظ» تخلص نموده‌است. در غالب مأخذها نام پدرش را بهاءالدین نوشته‌اند و ممکن است بهاءالدین _علی‌الرسم_ لقب او بوده‌باشد.

یکی از دوستان لسان الغیب فردی به نام محمد گلندام بود

 گلندام،  دوست و همدرس او، نام و عنوان‌های او را چنین آورده‌است: مولاناالاعظم،المرحوم‌الشهید، مفخرالعلماء، استاد نحاریرالادباء، شمس‌المله‌والدین، محمد حافظ شیرازی.

تذکره‌نویسان نوشته‌اند که نیاکان او از کوهپایه‌ اصفهان بوده‌اند و نیای او در روزگار حکومت اتابکان سلغری از آن جا به شیراز آمد و در این شهر متوطن شد. و نیز چنین نوشته‌اند که پدرش «بهاءالدین محمد» بازرگانی می‌کرد و مادرش از اهالی کازرون و خانه‌ی ایشان در دروازه کازرون شیراز، واقع بود.

ولادت حافظ در ربع قرن هشتم هجری در شیراز اتفاق افتاد. بعداز مرگ بهاءالدین، پسران او پراکنده شدند ولی شمس‌الدین محمد که خردسال بود با مادر خود، در شیراز ماند و روزگار آن‌دو، به تهیدستی می‌گذشت تا آن‌که عشق به تحصیل کمالات، او را به مکتب‌خانه کشانید و به تفصیلی که در تذکره‌ی میخانه آمده‌است، وی چندگاهی ایام را بین کسب معاش و آموختن سواد می‌گذرانیدو بعداز آن زندگانی حافظ تغییر کرد و در جرگه‌ی طالبان علم درآمد و مجلس‌های درس عالمان و ادیبان زمان را در شیراز درک کرد و به تتبع و تفحص در کتاب‌های مهم دینی و ادبی از قبیل: کشاف زمخشری، مطالع‌الانوار قاضی بیضاوی، مفتاح‌العلوم سکاکی و امثال آن‌ها پرداخت.

محمد گلندام، معاصر و جامع دیوانش، او را چندین‌بار در مجلس درس قوام‌الدین ابوالبقا، عبدالله‌بن‌محمودبن‌حسن اصفهانی شیرازی (م۷۷۲هـ ق.) مشهور به ابن‌الفقیه نجم، عالم و فقیه بزرگ عهد خود دیده و غزل‌های او را در همان محفل علم و ادب شنیده‌است.

چنان‌که از سخن محمد گلندام برمی‌آید، حافظ در دو رشته از دانش‌های زمان خود، یعنی علوم شرعی و علوم ادبی کار می‌کرد و چون استاد او، قوام‌الدین، خود عالم  بود، طبعاً حافظ نیز در خدمت او به حفظ قرآن با توجه به قرائت‌های چهارده‌گانه (از شواذ و غیر آن) ممارست می‌کرد و خود در شعرهای خویش چندین‌بار بدین اشتغال مداوم به کلام‌الله اشاره نموده‌است:

عشقـت رسد به فریاد ارخود به‌سان حـافظ     قـرآن ز بـر بخوانی با چـارده روایت

                                              یا

صبح‌خیزی و سلامت‌طلبی چون حافظ       هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم

و به تصریح تذکره‌نویسان اتخاذ تخلص «حافظ» نیز از همین اشتغال، نشأت گرفته‌است.

شیراز، در دوره‌ای که حافظ تربیت می‌شد، اگرچه وضع سیاسی آرام و ثابتی نداشت لیکن مرکزی بزرگ از مرکزهای علمی و ادبی ایران و جهان اسلامی محسوب می‌گردید و این نعمت، از تدبیر اتابکان سلغری فارس برای شهر سعدی و حافظ فراهم‌آمده‌بود. حافظ در چنین محیطی که شیراز هنوز مجمع عالمان و ادیبان و عارفان و شاعران بزرگ بود،با تربیت علمی و ادبی می‌یافت و با ذکاوت ذاتی و استعداد فطری و تیزبینی شگفت‌انگیزی که داشت، میراث‌دار نهضت علمی و فکری خاصی می‌شد که پیش‌از او در فارس فراهم‌آمد و اندکی بعداز او به نفرت گرایید.

پادشاهانی را که حافظ به دلایلی در اشعارش ستود.

حافظ از میان امیران عهد خود چند تن را در شعرش ستوده و یا به معاشرت و درک صحبت آن‌ها اشاره کرده‌است، مانند: ابواسحق اینجو (مقتول به سال ۷۵۸هـ ق.)، شاه‌شجاع (م۷۸۶هـ.ق.)، و شاه‌منصور (م۷۹۵هـ.ق.) و در همان‌حال با پادشاهان ایلکانی (جلایریان)که در بغداد حکومت داشتند نیز مرتبط بود و از آن میان سلطان احمدبن‌شیخ‌اویس (۷۸۴-۸۱۳هـ. ق.) را مدح کرد. از میان رجال شیراز، از حاجی قوام‌الدین حسن تمغاچی (م۷۵۴هـ ق.) در شعرهای خود یاد کرده و یک‌جا هم از سلطان غیاث‌الدین‌بن‌سلطان سکندر، فرمانروای بنگال هنگامی که شهرت شاعرنوازی سلطان محمود دکنی (۷۸۰-۷۹۹هـ ق.) و وزیرش میرفیض‌الله انجو به فارس رسید، حافظ راغب دیدار دکن گشت و چون پادشاه بهمنی هند و وزیر او را مشتاق سفر خود به دکن یافت، از شیراز به “هرموز” رفت و در کشتی محمودشاهی که از دکن آمده‌بود، نشست اما پیش‌از روانه‌شدن کشتی، باد مخالف وزیدن گرفت و شاعر کشتی را _ظاهراً به‌قصد وداع با بعضی از دوستان در ساحل هرموز، اما در واقع از بیم مخاطرات سفر دریا_ ترک گفت و این غزل را به میرفیض‌الله انجو فرستاد و خود به شیراز رفت:

دمی با غم به‌سر بردن جهان یک‌سر نمی‌ارزد                                                                   به مـی بفروش دلق ما کزین بهتر نمی‌ارزد

یک‌بار حافظ از شیراز به یزد _که در دست شعبه‌ای از شاهزادگان آل‌مظفر بود_ رفت ولی خیلی زود از اقامت در «زندان سکندر» خسته‌ شد و در غزلی بازگشت خود را به فارس بدین‌گونه آرزو کرد:

دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت                                                                    رخت برتندم و تا ملک سلیمان بروم

(هرچند که عده‌ای سبب به یزد رفتن حافظ را تبعید وی در دوران دوم حکومت شاه‌شجاع به مدت ۲۲ماه دانسته‌اند.)

وفات حاقظ

وفات حافظ به سال ۷۹۲ هجری اتفاق افتاد. او دارای زن و فرزندان بود. چندبار در شعرهای حافظ، به اشاراتی که به مرگ فرزند خود دارد بازمی‌خوریم و از آن‌جمله است این دو بیت:

دلا دیـدی که آن فـرزانه فـرزند چه دید اندر خم این طاق رنگین

بـه‌جای لوح سیمین در کنـارش فلک بر سر نهـادش لـوح سیمین

درباره‌ی عشق او به دختری «شاخ‌نبات»نام، افسانه‌هایی رایج است و بنابر همان داستان‌ها، حافظ آن دختر را به عقد مزاوجت درآورد. گروهی نیز شاخ‌نبات را معشوق معنوی و روحانی، عده‌ای نیز شاخ‌نبات را استعاره‌ای از قریحه‌ی شاعری و گروهی دیگر استعاره از کلک و قلم دانسته‌اند.)

حافظ مردی بود ادیب، عالم به دانش‌های ادبی و شرعی و مطلع از دقیقه‌های حکمت و حقیقت‌های عرفان.

استعداد خارق‌العاده‌ی فطری او به وی مجال تفکرهای طولانی، همراه با تخیل‌های بسیار باریک شاعرانه می‌داد و او جمیع این موهبت‌های ربانی را با ذوق لطیف و کلام دلپذیر استادانه‌ی خود درمی‌آمیخت و از آن میان شاهکارهای بی‌بدیل خود را به‌صورت غزل‌های عالی به‌وجود می‌آورد.

او بهترین غزل‌های مولوی، کمال، سعدی، همام، اوحدی و خواجو، و یا بهترین بیت‌های آنان را مورد استقبال و جواب‌گویی قرار داده‌است. کلام او در همه‌ی موارد منتخب و برگزیده، و مزین به انواع نزیین‌های مطبوع و مقرون به ذوق و شامل کلماتی‌ست که هریک با حساب دقیق، انتخاب و به‌جای خود گذارده شده‌است.

تأثر حافظ از شیوه‌ی خواجو، مخصوصاً از غزل‌های «بدایع‌الجمال»، یعنی بخش دوم دیوان خواجو بسیار شدید است، و در بسیاری از موردها، واژه‌ها و مصراع‌ها و بیت‌های خواجو را نیز به وام گرفته‌ و با اندک تغییری در غزل‌های خود آورده‌است و این غیراز استقبال‌های متعددی‌ است که حافظ از خواجو کرده‌است.

در میان شاعرانی که حافظ از آن‌ها استقبال کرده‌ و یا تأثیر پذیرفته‌است، بعداز خواجو، سلمان را باید نام برد.

علت این تأثیر شدید آن است که سلمان ساوجی هم مانند خواجو، از معاصران حافظ و از جمله‌ مشاهیری بود که شاعر شیراز، اشعارش را سرمشق کار خود قرار داد. پاسخ‌‌ها و استقبال‌های حافظ از سعدی و مولوی و دیگر شاعران استاد پیش‌از خود، کم نیست، اما دیوان او به‌قدری از بیت‌های بلند و غزل‌های عالی و مضمون‌های نو پر است که این تقلیدها و تأثرها در میان آن‌ها کم و ناچیز می‌نماید.

علاوه براین علو مرتبه‌ی او در تفکرهای عالی حکمی و عرفانی و قدرتی که در بیان آن‌ها به فصیح‌ترین و خوش‌آهنگ‌ترین عبارت‌ها داشته، وی را با همه‌ی این تأثیرپذیری‌ها، در فوق بسیاری از شاعران گذشته قرار داده و دیوانش را مقبول خاص و عام ساخته‌است.

این نکته را نباید فراموش کرد که عهد حافظ با آخرین مرحله‌ی تحول زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ اسلامی ایران مصادف بود و از این‌روی زبان و اندیشه‌ی او در مقام مقایسه با استادان پیش‌از وی به ما نزدیک‌تر و دل‌های ما با آن مأنوس‌تر است و به این سبب است که ما حافظ را زیادتر از شاعران خراسات و عراق درک‌ می‌کنیم و سخن او را بیشتر می‌پسندیم.

از اختصاص‌های کلام حافظ آن است که او معنی‌های دقیق عرفانی و حکمی و حاصل تخیل‌های لطیف و تفکرهای دقیق خود را در موجزترین کلام و روشن‌ترین و صحیح‌ترین آن‌ها بیان کرده‌است. او در هر بیت و گاه در هر مصراع، نکته‌ای دقیق دارد که از آن به «مضمون» تعبیر می‌کنیم. این شیوه‌ی سخنوری را ، که البته در شعر فارسی تازه نبود، حافظ تکمیل‌کننده و درآورنده‌ی آن به پسندیده‌ترین وجه و مطبوع‌ترین صورت است و بعد از او شاعران در پیروی از شیوه‌ی او در آفرینش “نکته”های دقیق و ایراد “مضمون”های باریک و گنجاندن آن‌ها در موجزترین عبارت‌ها، که از یک بیت گاه از یک مصراع تجاوز نکند مبالغه نمودند و همین شیوه است که رفته رفته به شیوع سبک معرف به “هندی” منجر گردید. نکته‌ی دیگر در بیان اختصاص‌های شعر حافظ، توجه خاص او است به ایراد صنعت‌های مختلف لفظی و معنوی در بیت‌های خود به نحوی که کمتر بیتی از شعرهای او را می‌توان خالی از نقش و نگار صنایع یافت، اما نیرومندی او در استخدام الفاظ و چیره دستی‌اش در به کار بردن صنعت‌ها به حدی است که “صنعت” در “سهولت” سخن او اثری ندارد، تا بدان جا که خواننده، در بادی امر متوجه مصنوع بودن سخن حافظ نمی‌شود.

(با این همه، بلندترین و باشکوه‌ترین مضمون شعر حافظ را باید در مبارزه با تزویر و ریاکاری و کاربرد مفهوم رندی او دانست که به شعر و اندیشه‌ی او جایگاهی ویژه می‌دهد.)

حافظ از جمله شاعرانی است که در ایام حیات خود شهرت یافت و به سرعت در دورترین شهرهای ایران و حتی در میان پارسی‌گویان کشورهای دیگر مقبول سخن‌شناسان گردید و خود نیز بر این امر وقوف داشت.

اندیشه‌ی جهان شمول و انسان دوستانه‌ی خواجه به او شهرتی جهانی داده است تا بدان جاکه بسیاری از بزرگان اندیشه و تفکر و شعر جهان، تحت تأثیر او به آفرینش آثاری مانا دست زدند که از میان آنان می‌توان به دو اندیشمند بزرگ شرق و غرب.، یعنی یوهان ولفگانگ گوته (آلمانی) و رابیندرانات تاگور (هندی) اشاره کرد.

دیوان کلیات حافظ مرکب است از پنج قصیده و غزل‌ها و مثنوی کوتاهی معروف به “آهوی وحشی” و “ساقی‌نامه” و قطعه‌ها و رباعی‌ها.

نخستین جامع دیوان حافظ، محمد گلندام است و بنا بر تصریح او، خود حافظ به جمع‌آوری غزل‌های خویش رغبتی نشان نمی‌داد. ظاهراً حافظ، صوفی خانقاه‌نشین نبود و با آن که مشرب عرفان داشت، در حقیقت از زمره‌ی عالمان عصر و مخصوصاً در شمار عالمان علوم شرعی بود و هیچ‌گاه به تشکیل مجلس درس نپرداخت، بلکه از راه وظیفه‌ی دیوانی ارتزاق می‌نمود و گاه نیز به مدح پادشاهان در قصیده‌ها و غزل‌ها و قطعه‌های خود همت می‌گماشت و از صله‌ها و جایزه‌هایی که به دست می‌آورد، برخوردار می‌شد.

از این میان، دوران شیخ ابواسحق اینجو (مقتول به سال ۷۵۸ ه.ق.) عهد بارورتری برای حافظ بود و به همین سبب افول ستاره‌ی اقبال این پادشاه، شاعر را آزرده خاطر ساخت، چنان که چند بار از واقعه‌ی او اظهار تأسف کرد. از جمله در غزلی با مطلع زیر:

یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود

دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

تا به این بیت می‌رسیم که به این موضوع اشاره می‌کند:

راستی خاتم فیروزه‌ی بواسحاقی

خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود

و طبعاً با چنین ارادتی که به شیخ داشت، نمی‌توانست قاتل او را به دیده‌ی محنت بنگرد، خاصه که آن قاتل، یعنی امیر مبارزالدین محمدبن‌مظفر، (که به قتل شیخ جانشین او شد و سلسله‌ی آل‌مظفر را بنیانگذاری کرد). مردی درشت‌خوی و ریاکار و محتسب‌ پیشه بود وشاعرآزاده ی ماچند جای از شعرهای خود، رفتار او را به تعرض و یا به تصریح به باد انتقاد گرفته است، به ویژه در بیت:

محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد

قصه‌ی ماست که بر هر سر بازار بماند

از دیوان حافظ به سبب شهرت و رواج بسیار آن نسخه‌های فراوان در دست است که اغلب در معرض دستبرد ناسخان و متذوقان قرار گرفته درباره‌ی بسیاری از بیت‌های حافظ به سبب اشتمال آن‌ها بر مضمون‌ها دقیق، میان اهل ادب تفسیرهای خاص رایج است.

از مشهورترین شرح‌های دیوان حافظ، شرح سودی (متوفی در حدود ۱۰۰۰ ه.ق.) به ترکی و شرح مصطفی بن‌شعبان متخلص به سروری (م ۹۶۹ ه.ق.) و شمعی (م حدود ۱۰۰۰ ه.ق.) و از متأخرین، شرح دکتر حسینعلی هروی و حافظ‌ نامه بها‌ءالدین خرمشاهی و ..‌. را می‌توان نام برد.

از آن چه که انحصاراً درباره‌ی دیوان حافظ قابل توجه است، موضوع رواج تفأل بدان است.

“فال گرفتن” از دیوان حافظ سنتی تازه نیست بلکه از دیرباز در میان آشنایان شعر او اعم از فارسی‌زبانان و غیر آنان متداول بوده است و چون در هر غزلی از دیوان حافظ می‌توان به هر تأویل و توجیه بیتی را حسب حال تفأل کننده یافت، بدین سبب سراینده‌ی دیوان را “لسان‌الغیب” لقب داده‌اند.

گرد آورندگان:ص-ح




نوشته شدهسه شنبه 26 فروردين 1393برچسب:, توسط  خوشخو-خسروی-حسنی

 

 

 

 
 

30ویژگی مدرسه از سند تحول بنیادین

 

 

 

 

 

30 ویژگی مدرسه از نگاه سند تحول بنیادین آموزش وپرورش.

1-مدیر مدرسه دارای برنامه آموزشی و تقویم اجرایی سالانه فعالیت ها و... می باشد

2-عوامل آموزشی مدرسه با دانش آموزان دوست و رفیق هستندبه نحوی که دانش آموزان زیباترین احساس را در محیط دارد

3-دانش آموزان در کارهای گروهی و فعالیت های آموزشی-تربیتی مثل شورای دانش آموزی،اقامه نماز،انجمن علمی و... با علاقه شرکت دارند.

4-معلمین و همه افرادی که با دانش آموزان سرو کار دارند از نقش کافی بر خوردارند و با مسایل تعلیم و تربیت و روانشناسی آشنایی دارند

5-کارهای مدرسه تقسیم شده و هر یک از افراد نسبت به نقشی که در آن دارند هم توانایی لازم و هم آشنایی کامل دارند.

6-مدیر و دبیران با فرایند یاددهی-یادگیری و نظام تعلیم و تربیت رسمی ،عمومی جمهوری اسلامی ایران آشنایی دارد

7-دانش آموزان در امور مختلف مشارکت دارند و نسبت به آنچه که در آموزشگاه می گذرد احساس مسئولیت می نمایند.

8-تعامل مناسبی بین عوامل آموزشگاه و دانش آموزان و اولیا برقرار است

9-شورای دبیران فعال بوده و در این شورا مسایل گذشته و روز و برنامه های آینده به بحث و بررسی گذاشته می شود

10-مدرسه با اداره اموزش و پرورش و سایر سازمان ها و نهاد ها ارتباط موثر و مطلوبی دارد

11-در مدرسه فعالیت ها و اقدامت هدفمند است و در تمام فعالیت ها نظم و انضباط حاکم است

12-نظام مشاوره ای مدرسه ،کار او اثر بخش است

13-مدرسه دانش اموزان را با مهارتهای زندگی آشنا کرده به نحوی که پس از اتمام هر دوره تحصیلی به راحتی می تواند وارد جامعه شود

14مدرسه توانمند در زمینه سازی برای شکوفایی فطرت و استعدادها و شکل گیری هویت یکپارچه اسلامی ،انقلابی-ایرانی دانش آموزان با توجه به هویت اختصاصی آنان است

15-مدرسه به عنوان کانون تحول محله است

16-فضای آموزشی مدرسه(کلاس درس)متناسب با سن و پایه تحصیلی دانش آموزان محرک و جذاب می باشد

17-مدرسه دارای محیطی زیبا و با طراوت و نشاط آور می باشد

18-در مدرسه ابعاد کلاس ها و صندلی ها استاندارد و متناسب با سن دانش آموزان می باشد

19-فضای فرهنگی هنری و فناوری برای رفع نیاز های علمی و تحقیقی دانش آموزان مهیا می باشد

20-مدرسه به شکوفایی استعداد و توانایی جسمی دانش آموزان اهتمام دارد و در جهت تامین فضا و امکانات ورزشی کوشا می باشد

21-در مدرسه فضای تماز خانه رغبت انگیز ،سالن های وسیع و تمیز،سرویس های بهداشتی تمیز و استاندارد می باشد

22-در مدرسه مکان نشستن راحت بوده ،سیستم های گرمایی و برودتی مناسب و کلاس ها به دور از سر و صدا و دارای نور کافی می باشند

23-در و دیوار و حیاط و رنگ مدرسه دارای پیام آموزشی و تربیتی هستند

24- در مدرسه با تامین سرویس ایاب و ذهاب به سلامت جسمی دانش آموزان توجه کافی می شود

25-مدرسه به بهداشت روحی دانش اموزان توجه کافی دارد و با ایجاد کتاب خانه ،آزمایشگاه،اتاق خلاقیت و سالن سمعی بصری در جهت تامین آن می کوشد

26-مدرسه دارای امکانات آموزشی و آزمایشگاهی از قبیل رسانه های دیداری و شنیداری ،تجهیزات تکمیلی می باشد

27- محیط آموزشی گویای معماری ایرانی و اسلامی و دارای پیام فرهنگی هنری هستند

28-مدرسه به نقش تربیتی خانواده و مشارکت اثر بخش آن با نظام تعلیم و تربیت،رسمی عمومی توجه ویژه ای دارد

29-در مدرسه میراث فرهنگی و تندرستی و احترام به نیاکان و تاریخ و پرچم و...گرامی داشته می شود

30-مدرسه با تاکید بر شایستگی های پایه،ضمینه ی دست یابی دانش آموزان در سنین لازم التعلیم طی دوازده پایه ی تحصیلی به مراتبی از حیات طیبه در ابعاد فردی،خانوادگی،اجتماعی و جهانی را به صورت نظام مند ،همکانی،عادلانه و الزامی در ساختاری کارآمد و اثر بخش  فراهم می سازد

           ( به امید موفقیت روز افزون آموزش مدارس)                                

 



نوشته شدهسه شنبه 26 فروردين 1393برچسب:, توسط  خوشخو-خسروی-حسنی

 

 

آیا کلبه شما هم در حال سوختن است

 

 

     

 

 

 آیا کلبه شما هم در حال سوختن است ؟

تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده

 شد، با بیقراری به درگاه خداوند دعا می‌کرد تا او را نجات بخشد، ساعتها به 

  اقیانوس چشم می‌دوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم

  نمی‌آمد.سرآخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از کلک

  بسازد تا از خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید، روزی پس از آنکه از

  جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته

  بود،اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟»

  صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می‌شد از خواب 

   برخاست، آن کشتی می‌آمد تا او را نجات دهد. مرد از نجات دهندگانش پرسید:

       «چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟»

   آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم!»

  آسان می‌توان دلسرد شد هنگامی که بنظر می‌رسد کارها به خوبی پیش

   نمی‌روند، اما نباید امیدمان را از دست دهیم زیرا خدا در کار زندگی ماست،

      حتی در میان درد و رنج.  دفعه آینده که کلبه شما در حال سوختن است به

   یاد آورید که آن شاید علامتی باشد برای فراخواندن رحمت خداوند.برای تمام

   چیزهای منفی که ما بخود می‌گوییم، خداوند پاسخ مثبتی دارد .




نوشته شدهسه شنبه 26 فروردين 1393برچسب:, توسط  خوشخو-خسروی-حسنی

  

1ـ نامه ی توقیعی  :  به امضا و دستخط شاه به جهت تأکید در اجرای فرمان و یا برای بزرگداشت طرف مخاطب نامه های شاه علاوه بر امضا سطری نیز به خطّ خود بر نامه می افزود . (1)

 

« نشان کردن پادشاه بر نامه و منشور  » (2)

 

 « جهانی در هوا و طاعت ما بیارامیده و نامه توقیعی رفته است . » ( 3 )

 

2 ـ گشاد نامه :  فرمان پادشاه را گویند و آن را به عربی منشور خوانند .  (4 )

  

    امروز به آن اعتبار نامه گویند ، نامه ای سر گشاده که مورد مأموریت و نوع فرمان و وظیفه مأمور را در آن قید می کردند و برای اجرا به دست قاصدی امین می رساندند.( 5 )

 

 « گشادنامه نبشتم ورکابدار برفت .» (6 )

 

3 ـ ملطّفه : این کلمه را بیهقی اوّلین بار آورده است . ( 7 ) 

 

 نامه ای مختص دارای مطالبی محرمانه در مواردی که فوریت داشته ارسال می شد و مطلب را در کاغذی کوچک و توسّط فردی که مورد ظن نباشد ، می فرستادند. ( 8 )

 

 « فضل گفت امیر المؤمنین را به خـطّ خویش ملطّفه ای باید نوشت » (9 )

 

4 ـ نامه ی معمّا:گاه نامه ی محرمانه را به  صورت رمزی می نوشتند تا دریافت و کشف  رموز و اسرار محتوای نامه ی سخت، آسان نباشد . فرق آن با ملطّفه همین نکته آخر بود که در درک و فهم معمّا ظاهراً با قرار دادی که میان نویسنده  و گیرنده گذاشته شده بود امکان پذیر می گردد . ( 10 )

 

 « و مسعدی را گفته آمد تا هم اکنون معمّا نامه ای نویسد . » ( 11 )

 

5 ـ منشور : ابلاغ حکم رسمی شخصی که به مقامی منصوب شد که صاحب دیوان رسالت آن را فراهم می نمود و نوع شغل مأموریت آن صاحب منصب را در آن می نوشتند بعد به امضای شاه می رسید . ( 12 )

 

« لوا به دست سواری و منشور و نامه در دیبا ی سیاه پیچیده به دست سواری دیگر . »( 13 )

 

6 ـ مواضعه : قرار دادی بین سلطان و صاحب منصب جدید منعقد می شد یا میان دو تن از بزرگان کشور در مورد مسائل دیوانی و شرایط کارشان بسته می شد . (14 )

 

  «دیگر روز خواجه ( احمد حسن ) بیامد ...و بوسهل وبونصر مواضعه پیش وی بردند.»(15 )

 7 ـ قصّه :شکایت نامه ، عرض حال ، داد خواست که در قدیم آن را به اختصار می نوشتند و بر روی چوبی در محلّی که جلب نظر و توجّه ی حاکمی  بود نصب می کردند . ترکیبات قصّه بر داشتن ،  قصّه رفع کردن از همین جا در زبان   فارسی متداول شد . (16 )

 

8 ـ فتح نامه : نامه ای بوده حاوی خبر فتح لشکر از سوی شاه بوسیله ی مبشّران که برای نمودن قدرت دولت به شهرها ارسال می گردید و بیشتر جنبه ی تبلیغاتی داشت . (17 )

 

« بونصر را بگو تا فتح نامه نسخت کند . » (18 )

 

9 ـ پیمان نامه : نامه ای که پیمان پادشاهی با پادشاه دیگر یا خلیفه را در بر داشت یا سوگندی شرعی بود و جهت تأییددرستی مطالب آن به امضای بعضی خواص نیز می رسید که معمولاً مفصّل مطالب بود . ( 19 )

 

 10 ـ  رقعه :   نامه ای کوتاه  و یاد داشت گونه ی  مطالب  هنگامی که  امکان  بیان آن بطور  شفاهی میسّر  نمی گردد   در خواست ها و گفتنی ها ی خود را که مربوط به امر مهمّی بوده بر تکه کاغذی می نوشتند تا به اطّلاع سلطان برسد .(20)

 

« رقعتی نبشتم به امیر (رض) چنانکه رسم است .» ( 21 )

 

11 ـ تذکره : نامه ای در پی گفته یا نوشته پیشین برای یاد آوری آن مطالب . (22 )

 

 « رسول گفت :این سخن ها همه حق است تذکره ای باید نوشت تا مرا حجّت باشد.»(23 )

 

12 ـ مشافهه :  پیامی شفاهی که فرستاده شاه برای شاه دیگر می گذارد که از سوی دیوان رسالت تهیّه می گردید تا ابهامی در مضمون پیام باقی نماند و تصرّفی صورت نگیرد . ( 24 )

مشافهه = رویارو سخن گفتن ( 25 )

 

« دیگر روز به مشافهه در این معنی سخن گفتند . » ( 26 )

 

    منابع

1 ـ 1، 5، 8 ، 10 ، 12، 14 ، 16 ، 17 ، 19 ، 20 ، 22 ، 24 بر گرفته از کتاب تاریخ  بیهقی رضا مصطفوی

2ـ 3، 6 ، 9 ، 13 ، 15 ، 18 ، 21 ، 23 ، 26  تاریخ بیهقی چاپ ادیب به ترتیب صص 77، 305، 136، 376، 149 ،

 ـ ؟ ـ  614 ، 294 ، 397

3 ـ 2  غیاث اللغات ـ آنندراج

4 ـ 4  برهان قاطع ـ جهانگیری ـ فرهنگ رشیدی

5 ـ 7  سبک شناسی بهار جلد دو ص 305

6 ـ 11 تاریخ بیهقی چاپ فیاض ص 318

7 ـ 25 منتهی الارب




نوشته شدهسه شنبه 26 فروردين 1393برچسب:, توسط  خوشخو-خسروی-حسنی

 

باهمت و همکاری اولیای دانش آموز محمد بابایی  پایه اول دبیرستان شهید

غلامپور کلوده  مراسم جشن تکلیف شرعی و دینی دانش آموز فوق الذکر همراه

با پخش شربت وشیرینی در روز چهارشنبه 21اسفندماه دردبیرستان شهید

غلامپور کلوده برگزار می گردد.

مراتب جهت اطلاع و تشویق اولیای دانش آموزان پایه اول و شرکت  دوستان در این جشن معنوی اعلام گردیده، به امید برگزاری جشن های دینی و مذهبی توسط دانش آموزان و اولیای گرامی.

 

مدیریت مدرسه




نوشته شدهسه شنبه 26 فروردين 1393برچسب:, توسط  خوشخو-خسروی-حسنی

     

 

عکس سخنرانی مدیر و معاون اموزشی مجتمع و شمارش کمک دانش آموزان در مشارکت جشن نیکوکاری

 




نوشته شدهسه شنبه 26 فروردين 1393برچسب:, توسط  خوشخو-خسروی-حسنی




نوشته شدهسه شنبه 26 فروردين 1393برچسب:, توسط  خوشخو-خسروی-حسنی

 

 

متن سخنرانی مدیریت مجتمع در جمع خانواده ها به هنگام اعزام راهیان نورسال92   
 ساعت ٧:۳٠ ‎ب.ظ روز ۱۳٩٢/۱۱/٢۳   کلمات کلیدی:   
 خلاصه  سخنرانی مدیریت مجتمع شهید علامپور کلوده حاج فضل الله خوشخو به هنگام اعزام کاروان راهیان نور به منطقه جنوب:
 
بسم ا الله الرحمن الرحیم
 
«و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل‌الله اموت بل احیاء ولکن لا تشعرون»
 
سوره بقره آیه154
 
 
«کسی را که در راه خدا کشته شد، مرده نپندارید، بلکه او زنده جاوید است، ولیکن شما این حقیقت را نخواهید یافت
 
راهیان نور محل رساندن دانش آموزان  به نور است.مشغول کردن انان  نیست، وآن نور هدایتی که از پرتو فداکاری و استقامت شهدا به دست آمده، باید روی این ها تمرکز کنیم. ایشا ن در ادامه صحبت هایشان  برای دانش آموزان و خانواده های حاضر فرمودند قرآن در بیان حوادث تاریخی ،همواره یک نگاه جانب دارانه دارد.این طور نیست که قرآن بی تفاوت نسبت به مسائل باشد.قران کاملاً در برخورد با حوادث تاریخی مشخص می کند که طرفدار حق است و در مقابل باطل، آنها را لعن می کند. تاریخ نگاران سعی می کنند که بگویند در مورد این حادثه تاریخی بی غرضانه حرف زدیم.اما جهت کلی را مشخص نمی کنند و به عهده مخاطب می گذارند.ما وقتی می خواهیم حوادث جنگ را بیان کنیم باید مسائل را تبیین کنیم. کسانی که خوب و بد عمل کردند چه کسانی بودند.  جریانات حق و باطل را با صراحت و آشکار مشخص کنیم. این روش روایتگری خداست و خدواند متعال در قرآن این گونه عمل کرده است.  در ادامه  اندکی از شلمچه و رشادت های ان اینگونه فرمودند 
 
شلمچه خلاصه عشق است و قطعه ای از بهشت ، شلمچه ، آینه ایست که تمام جبهه با خاکهای سرخش در آن می درخشد. و دریچه آسمانی است که از آن بوی رشادت و عطر دلنواز شهادت می وزد.
 
شلمچه تندیس زیبای عشق است که در میدان ایثار قد کشیده است . شلمچه شهر شهود و شهادت است . شلمچه مثنوی بلندایثار است و فرودگاه عشق و عروجگاه دل . صحرای خشکی که دریای مواج خون و اشکهای عاشقانه در تربت پاکش دارد با قلب خونینی که هنوز زیبا و دلنواز می تپد و خون غیرت و مردانگی را در رگهای این دیار می دواند و حدیث بلند حیات با عزت را زمزمه می کند. زمین خاکی شلمچه ، زیباتر از آبی آسمان است چرا که شلمچه قتلگاه مرغان عاشقی است که برای وصال بی قرار بودند و از کوچه پس کوچه های منیت و مادیت رهیده و به شهر دلگشای معنویت و شهادت دل بستند.           آری ! شلمچه شاهنامه بلند شهادت است ، دیوان عاشقی است ، شعرهای سرخ ، با واژه های خون ، به وزن عشق و قافیه هایی از جنس قلب پاره پاره عاشقی و در قالب غزل عشق و مثنوی بلند شهادت » ، دیوانی که شکسته دلان عارف با قلم استخوان و مرکب خون و با خط شکسته عروج نوشتند و این صفحه طلایی تاریخ ایران اسلامی را با خون دل تهذیب شده شان تذهیب کردند. آری ! شلمچه کتاب است ، خواندنی ترین کتاب حماسه . شلمچه آسمان است سرشار از ستاره های سرخ .شلمچه بهار است لبریز از گلهای محمدی ،شلمچه دریاست ، مواج از موجهای عاشقی و........پس بیاییم راه شهدایی داشته باشیم که از اهم واجبات است.
 
.در ادامه برادر خسروی معاونت محترم آموزشی مدرسه که خود زمانی در مناطق جنگی همانند جناب آقای خوشخو حضور فعالانه داشتند منطقه شلمچه را در چند جمله کوتاه اما پر بار ایگونه توصیف کردند که :  
 
شلمچه بازار است ، بازار عشقبازی و جانبازی ، شلمچه تابلو است تابلوی حماسه و عرفان که بر تارک تاریخ ایران اسلامی می درخشد. جایگاه اهل زیارت است نه اهل زر ، زیارتگاه دلدادگانی که خود زائرانی بودند که در نیمه راه سفر عاشقی پرپر شدند و به مولای عشق پیوستند و زیباترین حدیث بندگی را با بندبند وجودشان و با قطره قطره خونشان نوشتند. یعقوبهای بی قراری که برای رسیدن به یوسف زیبای شهادت بی قراری می کردند و زلیخای دنیای نتوانست آنها را مفتون خویش کند. آنان که هنوز از دشمن نفس خویش رها نشده اند و دلشان در تصرف شیطان است چگونه می توانند قدر مجاهدانی را بدانند که در کوله پشتی دلشان جز عشق و ایثار نبود. آنان باید بدانند که شلمچه و شهیدانش و شاهدان و شائقان و مشتاقانش خورشید بی غروبند ، چرا که عاشورا و عاشورائیان آفتاب آسمان عشقند که هیچ ابر آلوده و تاریک یزیدی نمی تواند جلوی تابش آنها را بگیرد.پس شما ای خانواده ها و دانش آموزان عزیز این سفر زیارتی را قدر بدانید چون سعادت رفتن به میعادگاه عاشقان نصیب هرکس نخواهد شد . در ادامه  از  حضور پر شور خانواده ها و دانش آموزان حاضر در جلسه توسط مدیریت محترم قدردانی شد.
 
 

 




نوشته شدهدو شنبه 25 فروردين 1393برچسب:, توسط  خوشخو-خسروی-حسنی

 

وندالیسم

 

 

 

ریشه های رفتار های خرابکارانه در دانش آموزان

 نویسنده:                                                                                       

سید صفر حسنی دبیر  آموزشی مجتمع شهید غلامپور کلوده محمود آباد

وندالیسم یا به  عبارتی  خراب کاری  یکی از مشکلات و معضلات جوامع بشری  است که در جامعه جدید  نمود و ظهور یافته است و برای کسانی که در شهرهای بزرگ زندگی می کنند پدیده ای ملموس ،مشهود و واقعیتی تلخ و در عین حال گریز ناپذیر است که  معلول کنش متقابل میان فرد و زمینه اجتماعی اش است.در اجتماعات کوچک روستایی و به دلیل گستردگی کم و نظارت شدید اجتماعی ،پدیده وندالیسم کمتر دیده می شود.و با گسترش جمعیت و ایجاد شهرهای بزرگ که گمنامی افراد را در پی دارد پدیده وندالیسم هم توسعه یافته است.در واقع مناسبات زندگی شهری تمامی شئون  وجنبه های مختلف زندگی  فردی و احتماعی را متاثر ساخته ، که پیامد اخیر آن ناهنجاری نسل جوان در برابر واقعییات  اجتماعی و به ویژه سر پیچی و عدم متابعت از

قواعد هنجارهای حاکم بر روابط اجتماعی است.یافته های تحقیقی در مدارس نشان می دهد که تقریبا 9درصد از پسران و

2درصد از دختران زیر 18 سال به این اختلال مبتلا هستند .میزان رفتار خرابکارانه تا حدودی به شدت فراوانی ارتباط فردبا خرده فرهنگ بزهکارکه جوان به عضویت آن درآمده بستگی دارد .لذا دارا بودن روابط عاطفی بسیار زیاد نسبت به گروه همسالان ،رفتارهای نامناسب در محیط مدرسه ،دروغگویی مداوم ،مقصر ندانستن دوستان و سپر بلا شدن و بالاخره دزدی از خصوصیات بارز این افراد می باشد و فرد خرابکار چنین احساس می کند که تنها راه ارزشمندی و متمایز دیده شدن ،بدست آوردن پایگاه بالا در خرده فرهنگ بزهکار می باشد ،لذا عضو چنین گروه هایی شده و رفتارهای خرابکارانه ای را انجام می دهد تخریب فضای سبز و مجسمعه های پارک ها ،اماکن عمومی شهری صدمه زدن به اتومبیل های پارک شده ،در کنار خیابان ها و نظایر آن همه از نمودارهای رفتاری خرابکارانه ای است که بیشتر توسط جوانان  صورت می گیرد.یکی از مظاهر وندالیسم در شهررا ،به همنگام خروج دانش آموزان از مدارس می توان مشاهده کرد که در مسیر بازگشت به خانه به صورت دسته جمعی به تخریب هر آنجه در سر راه خود می بیند می پردازد این مساله به خصوص در میان   دانش آموزان پسر بیشتر مشاهده می گردد.رفتار وندالیستی وقتی شدت می گیردکه فرد احساس گمنامی کند زیرا گروه باعث ایجاد جرات و انگیزه برای تخلیه هیجانات می شود و احساس خطر نمی کند و در واقع اینگونه تصور میکند که مسئولیت اعمال پخش می شود وبر این مبنا هیچ فردی به تنهایی خود را مسئول رفتارهای تخریبی نمی داند  .بر اساس  تحقیقات انجام شده کودکان و نوجوانان و جوانان بین سنین 10تا25 سال بیش از دیگر گروه  های سنی به وندالیسم  روی می آورند همچنین از آنجایی که یکی از شایع ترین رفتارهای وندالیستی  نوجوانان مدارس بودند و مدارس  هدف  نخستین وندال هاست از منظر آسیب شناسی از اهمییت بالایی بر خوردار است.آنان شیشه کلاس ها را می شکنند ،اشیای منقول ،و وسایل آموزشی و لوازم التحریر مدرسه را تخریب می کنند یا به سرقت می برند ، کتابخانه  های محیط های آموزشی به نحو گسترده  و وسیعی تحت تاراج وندالهای و تهاجم آنها قرار دارند  صفحاتی  از کتابخا با عناوین و موضوغات  کختلف بریده یا کنده می شوند  در مواردی کل کتاب مورد تخریب و آسیب قرار می گیرد

(محسنی تبریزی 15:1383)

با توجه به پژوهش های بعمل آمده شرایط خانوادگی و آموزشی ،سطح در آمد والدین ،میزان تحصیلات  والدین ،محل زندگی و همچنین چگونگی نظارت خانواده ها بر رفتارهای  نوجوانان از متغیر هایی است که رابطه معناداری با رفتارهای وندالیستی دارد

از نظر آسیب شناسی وندالیسم را می توان پیامد ناسازگاری های حاکم بر روابط فرد و جامعه ،تضعیف اقتتدار اخلاقی در تنظیم روابط بین افراد ،تزلزل نهاد خانواده و د انتفال ارزش های دینی و اجتماعی به فرزندان ،سلطه شرایط نابهنجار بر فرد و واکنش خصمانه و خشن فرد به تمایلات و شرایط  تامطلوب و غیر عادلانه و در آخر  ضعف نهادهای پرورشی در انتقال  هنجارهای  اجتماعی به اعضای  جدید جامعه تلقی نمود که از منظر روانی احساس ناکامی و اجحاف را در شخص بوجود  می آورد.

 شاد و سربلند باشید

(چاپ در روزنامه پیام آمل (شنبه 28 دی ماه 1392)




نوشته شدهدو شنبه 25 فروردين 1393برچسب:, توسط  خوشخو-خسروی-حسنی

 برگزاری جشن تکلیف دانش آموزمحمد

بابایی 

                    

 

                                                                                   

 

 

این جشن با حضور دانش آموزان دبیرستان شهید غلامپور کلوده و با حضور خانواده دانش آموز بابایی و کلیه همکاران و دانش با همکاری خانواده و مدرسه و دانش آموزان مجتمع  برگزار گردید .

در این جشن دانش آموزان برنامه هایی از قبیل مسابقه ،اجرای  ، پذیرایی و . . . برگزار کردند .

تمامی برنامه های اجرا شده در این مراسم توسط دانش آموزان و با هم فکری و هدایت مربیان ، مشاورین و ناظمین محترم مدرسه انجام شده بود .




نوشته شدهدو شنبه 25 فروردين 1393برچسب:, توسط  خوشخو-خسروی-حسنی
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.